دیوارنگاری از بزرگترین رسانههای شهری است. این رسانه اگر چه خیلی مورد گفتمان قرار نمیگیرند اما تاثیرگذاری بسزایی در فرهنگسازی مردم دارد. دیوارنگاریها در ایران زمانی اهمیت بیشتری پیدا کردند که تصاویر جنگ هشتساله ایران و عراق و رزمندگان ایرانی بخش عمدهای از دیوارها را در اختیار گرفتند. جایی که پس از جنگ ناگهان با فضایی خالی روبهرو شد تا در سالهای اخیر بیشتر در اختیار امور فرهنگی و هنری قرار بگیرند. اما مینو خانی، پژوهشگر و روزنامهنگار نگاهی عمیقتر به این دیوارنگارهها کرده است.
او معتقد است که آنچه امروز بر دیوارهای شهر نقش بسته، وامدار دیوارنگاریهای سالهای انقلاب به ویژه جنگ است. خانی در کتابش؛ «بازتابهای جنگ در نقاشی ایران» که نتیجه پژوهش روی دیوارنگاریهای دوران جنگ و پس از آن است و در فرانسه به چاپ رسیده، به بیان دیدگاههایش درباره وجه تاریخی و جامعهشناختی نقاشی جنگ و نقاشان جنگ پرداخته که خوشبختانه قرار است این پژوهش جدی به زودی در ایران هم منتشر شود.
با او در این گفتوگو درباره تاریخچه دیوارنگاری در ایران و آنچه بر سر آنها در طول سالها آمده است، صحبت کردهایم.
شما اعتقاد دارید با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و به دلیل ایدئولوژیک بودن انقلاب، نقاشی خیابانی مسیر متفاوتی را در پیش میگیرد. این تغییر چیست؟ در واقع قبل از انقلاب، نقاشی دیواری در ایران به چه صورت بوده و چه استحالهای در آن ایجاد میشود؟
دیوارنگاری از قدیمیترین شکلهای هنری است که به عنوان قدیمیترین ابزار بیانی برای بشر به غار آلتامیرا برمیگردد بنابراین میتوان گفت قدمتی هماندازه با قدمت بشر دارد. اساسا نقش و کارکرد دیوارنگاری بیان حالات و نیات حکومتها بوده است. قدمت دیوارنگاری در تاریخ جهان به ویژه تاریخ معاصر، به آثار نقاشان مکزیک در انقلاب مکزیک بازمیگردد. نقطه عطف این مساله آنجاست که نقاشان مکزیک خواستند وضعیت جامعه آن روز مکزیک را از روی نقاشیهای سهپایهای و کوچک به ابعاد بزرگ منتقل کنند. ریورا و داوید سسکیه از کسانی بودند که ستم بزرگی که در تاریخ مکزیک روی داده بود، در نقاشیهای دیواری به ابزار بیانی برای اهداف انقلاب تبدیل کردند. پس از بازتاب این امر در جامعه جهانی، دولت پهلوی هم با انگیزه رساندن بزرگداشت و اهداف خودش به مردم از این روش استفاده میکند. اما این دیوارنگاری در اوایل دهه ۵۰ با توجه به شروع حرکتهای انقلابی به یک هنر اعتراضی تبدیل میشود.
متخصصان امر در ایران دیوارنگارهها را به چهار دوره تاریخی تقسیم میکنند. یک بخش مربوط به قبل از انقلاب خصوصا در دوران پهلوی است که بروز بسیاری هم پیدا کرد. در دوران پهلوی با هدف بزرگداشت سلطنت و با طرح موضوعاتی که میخواست در جامعه شکل بگیرد، اقدام به خلق دیوارنگارهها کرد.
این دیوارنگاریها به خصوص در سالهای ۵۶ و ۵۷، شبانه و با استفاده از اسپریهای مختلف، رنگ و فیلمهای لیتوگرافی یا حتی نقاشیهایی که فقط سیاه و سفید بودند به عنوان هنر اعتراضی خلق میشوند. ثمیلا امیرابراهیمی از کسانی بود که در این زمینه فعالیت میکرد. در واقع جریانهای مختلف چپ و راست با استفاده از این حرکت و با هدف سرنگونی رژیم شاه اقدام به نقاشی روی دیوارها میکنند و در کنار هم، هنر اعتراض را شکل دادند. یعنی چه آنهایی که نگاه چپ و سوسیالستی داشتند و چه آنهایی که نگاه مذهبی داشتند، همین کارها را کردند که البته مذهبیها بعدتر تبدیل به هنرمندان انقلاب و دفاع مقدس شدند.
با این حساب دیوارنگارهها وارداتی بودند یا برآمده از جامعه ایران است؟
نه، وارداتی است. به خاطر اینکه به اقرار خودشان، از هنرمندان انقلاب مکزیک یاد گرفتند اما نمیدانستند چه چیزی را بگویند. در این بخش میتوان ادعا کرد که محتوای آن ساخته داخل است. یعنی آن قسمتی که یاد میگیرند از دیوارنگاری برای بیان اهدافشان استفاده کنند، وارداتی است ولی مهمترین مشکل که خصوصا هنرمندان انقلابی و مذهبی داشتند این بود که میخواستند نیات انقلاب را به تصویر بکشند. نیات انقلاب یعنی مفاهیم و ارزشهای انقلاب؛ اینجا تعارض رخ میدهد چرا که آنها ابزار را میشناسند، نقاشی، نقاشی دیواری، دیوارنگاری و هر شکلی از هنر را میشناسند اما با اهداف خودشان چطور آنها را بیان کنند؟ این در حالی است که سوسیالیستها این تضاد را نداشتند، کارگران را روی دیوارها نقاشی میکردند، موضوعاتی که نشان میداد حرکتهای انقلاب سوسیالیستی و مردمی را در نهاد خود دارد و در واقع پیش میبرد، روی دیوار میآوردند ولی هنرمندان انقلابی ایران اساسا تلاش میکردند مفاهیم را مطرح کنند. در نتیجه ابزار را با اهداف یا تفکر اسلامی که به انقلاب ختم میشود، به عنوان هنر اعتراض مدنظر قرار دادند ولی هنوز هنری وارداتی است تا به مرحله سوم از دیوارنگاری یعنی پیروزی انقلاب برسد. انقلاب رخ میدهد و اگر چه هنرمندان سوسیالیستی فعال هستند اما هنرمندان انقلابی بیشتر فعالیت میکنند، تظاهرات، موضوعات انقلاب و رهبر انقلاب را میکشند. پس از آن، موضوع کمی متفاوت میشود، یعنی استفاده از ابزار وارداتی با توجه به تفکر انقلاب اسلامی.
این دوره سال ۵۷ است؟
بله، دقیقا. دوره بعدی، جنگ است. موضوعات خیلی مشخصتر میشوند؛ تفکر شهید، شهادت و دفاع از وطن روی دیوارنگاریهایی که در شهرها وجود دارند، خلق میشوند.
این امر با تفکر انقلابی و اسلامی تا سال ۵۷ است، آیا میتوان گفت از ۵۷ به بعد هم ادامه دارد؟
بله ادامه دارد. پرتره شهدا و فرماندهان را در این دوره میبینیم. مرحله سوم، بعد از جنگ است و با موضوعاتی که تمام موضوعات جنگ را هم داشته، ادامه پیدا میکند. البته در این دوره کیفیت آثار خیلی متفاوت و متنوع است. یعنی تفکر شهید، شهادت، از خود گذشتگی، ایثار، دفاع از وطن و چنین مسائلی بیشتر بروز پیدا میکند.
آیا میتوان دستهبندی موضوعی خاصی را برای این دوره در نظر گرفت؟
همه موضوعات انقلاب و جنگ را دربرمیگیرد و نمیشود آنها را دستهبندی کرد. موضوع این است که دیوارنگاریها با استفاده از خلق تصاویر شهدا و فرماندهان یا با روایت یک مفهوم در خصوص دفاع مقدس، فضای جنگ را به مخاطب ارائه میکنند. بطور مثال مادر یا زنی که شهید داده یا مادری که شهیدش را بغل گرفته است یا رزمندهها و بهطور کلی حاوی این مفاهیم هستند. اما در دیوارنگارههای دوره انقلابی، مانیفست انقلاب ۵۷ است که بروز پیدا میکند. در حالی که وقتی جنگ اتفاق میافتد، شکل دیوارنگارهها کاملا متفاوت میشود. اگر زمان جنگ مفاهیم دیوارنگارهها مرتبط با دفاع مقدس یا شهدا و فرماندهان است بعد از جنگ این دیوارنگارهها موضوعات مختلف دارد از جمله موضوعات تربیتی، اخلاقی، روانشناسانه، جامعهشناسانه و هر چیزی که به آحاد جامعه برای زندگی بهتر کمک کند، موضوعیت پیدا میکنند.
چه اتفاقی میافتد که دیوارنگاری از مانیفست و شعارهای انقلابی به این نقطه میرسد؟
جنگ است دیگر. هنرمند، ابزار را میشناسد؛ و مگر دیوارنگاری قرار است چه کاری انجام دهد؟ اهداف دولتها را بیان میکند. میخواهد به افکار عمومی سمت و سو بدهد و بهطور غیرمستقیم روی مخاطب تاثیر بگذارد. مخاطب کیست؟ آحاد جامعه. قبل از انقلاب و دوران شاه، نیات حکومت پهلوی، نزدیک به انقلاب و دوران انقلاب، نیات انقلابی و ارزشی و در دوران دفاع مقدس، موضوع جنگ را به مردم میگویند. این اتفاقها رخ میدهد، پس از آن حجم این اتفاقها زیاد میشود و دلیل آن اتفاق فراگیری است و جنگ همه آحاد جامعه و همه شهرها را تحت تاثیر قرار داد. پس میزان گستردگی و حجم آثار هنری و مشخصا دیوارنگارهها بیارتباط با اتفاقهایی که در جامعه میافتد، نیست.
دیوارنگارهها معمولا در تهران خیلی پررنگتر هستند، در شهرهای دیگر بهخصوص مشهد، اصفهان یا شهرهایی که بیشتر شهید و رزمنده دادند. چه تفاوتی میان دیوارنگارههای تهران و دیگر شهرها دیده میشود؟
من روی این موضوع کار نکردم، ولی اگر در نگاه اول خودمان را به عنوان مخاطب نسبتا خاص در نظر بگیریم، وقتی به عنوان یک رهگذر وارد هر یک از این شهرها که میشوید بدون تردید آثاری را در خصوص شهدای آن شهر میبینید، آیا این آثار توجه شما را جلب کرده است؟ توانسته است تاثیر بگذارد؟ پس وجود دارند. اما مثلا در مناطقی که جنگ بوده مثل شلمچه همچنان دیوارنگارهها همانطور ابتدایی هستند. اما آیا توانستهاند توجه ما را جلب کنند؟ نه! برای اینکه بسیار سطحی هستند؛ چرا سطحی هستند؟ به این دلیل مشخص که یا از ابزار خوب استفاده نکردند یا در اجرا و استفاده از این ابزار هنری برای انتقال مفاهیم، بهره درست و صحیحی نبردهاند. در این آثار، غالبا رنگ، تاثیرگذاری خاص خودش را ندارد، نقطه و عناصر بصری کارکرد خودشان را ندارند؛ پس در طراحی و موضوع ضعیف هستند و موضوع را به شدت شعاری و بدون شناخت عمیق از آن فرد یا شخصیت یا آن موضوع خلق میکنند چون فقط مطلبی درباره آن شنیدهاند.
ضعف در اجرای هنری به چه دلیل رخ میدهد و چرا این اتفاق میافتد؟
یک دلیلش این است سیاستگذاری که از تهران شروع شده، قطعا به شهرهای دیگر هم خواهد رسید یا تا الان رسیده است. سیاستگذاری این مساله در دورهای به دست سازمان زیباسازی شهر تهران افتاد؛ فراخوان دادند تا هنرمندان طرحهایشان را برای خلق اثر بیاورند؛ شاید از همان بدو شروع خیلی تخصصی عمل نکردند که در نیمه راه مسئول سازمان زیباسازی میگوید که نیاز به تشکیل یک شورای تخصصی هنر است تا اول این طرحها را به لحاظ هنری ارزیابی کند و بعد سفارش اجرا داده شود. پس ضعف از اینجا شروع میشود که وقتی سیاستگذاری در حال شکلگیری است، تخصصی شکل نمیگیرد. باید دید کسانی که در این شورا میآیند چقدر هنر را میشناسند؟ چقدر در این عرصه فعالند؟ چقدر هنرمندان عرصه دیوارنگاری هستند؟ چقدر هنرمندان تجسمی ما هستند و چقدر از نظرات آنها استفاده میشود؟ من میگویم خیلی زیاد نیستند چون بیشتر اوقات نامهایی دیده میشود که اسامیای نیست که در ذهن مخاطب یادآور یک خاطره تجسمی باشد؛ منظورم این است که اینها از هنرمندان جدی و مطرح نیستند که این کارها را انجام میدهند. میدانیم که ارتباطات و مسائل دیگر در این انتخابها و اجرا نقش دارد. ویژگیهای دیوار به مثابه بوم یک نقاش دیوارنگار، از موارد مهم است، اینکه دیوار چه ابعادی دارد، چه کیفیتی دارد، کجای شهر واقع شده و آیا این دیوار درست انتخاب میشود؟ چقدر در معرض دید است؟ خود دیوار چقدر میتواند در ماندگارتر شدن اثر هنری موثر باشد. از طرف دیگر متریالی که روی دیوار استفاده میشود هم از عوامل موثر است. در مرحله اجرا، اینکه چه کسی طرح را اجرا میکند؟ اصولا کسی که طرح را داده الزاما کسی نیست که طرح را اجرا میکند بلکه یک گروه هستند که فقط دارند آن رنگ را میزنند؛ اینکه چقدر در انتخاب رنگها تبحر دارند تا در نهایت یک اثر تاثیرگذار باشد، اما مساله این است که وقتی شناخت لازم راجع به موضوع وجود ندارد، نمیتواند عناصر بصری لازم و عناصر ارتباطی با مخاطب را داشته باشد. یک اجرای ضعیف با یک طرح ضعیف یا یک طرح روی یک زیرساخت ضعیف؛ ولی چون کلیت اثر با مخاطب ارتباط برقرار نمیکند و نتایج یک تحقیق هم این را تایید کرده، فکر میکنم نیاز به بازنگری خیلی جدی در این زمینه وجود داشته باشد.
از دوره جنگ روندی را در دیوارنگارهها شروع کردیم و طبیعتا در دوره جنگ خواه ناخواه عموم مخاطب را به خودش جلب کرد ولی هر چه از جنگ فاصله میگیریم این روند تاثیرگذاریاش را از دست میدهد به طوری که در حال حاضر و در دهه ۹۰ و سال ۹۵ همچنان همان تفکر ابتدایی و ناکارآمد پشت این جریان است. دلیلش همچنان که گفتم سیاستگذاری در سطح کلان است. در واقع این همان جریان نگاه سیاسی است یعنی همان نگاه سیاسی ایدئولوژیک که به جنگ بوده به دیوارنگارهها هم وجود دارد.
دیوارنگارههایی که در شهر میبینیم بیشتر جنبه سیاسی دارند و از سوی جریانهای خاصی هم هدایت میشوند، آیا کسانی که طرح میدهند با این جریانها همسو هستند یا به دلایل دیگر است؟
مساله پول در این جریانها بسیار موثر است. روزی یکی از نویسندگان مطرح به من گفت جنگ نام دارد و نان. وقتی چنین چیزی وجود دارد شروع میکنیم که الان چه چیزی را بزرگ کنیم تا طرح ما قبول شود؟ الزامی هم ندارد که حتما آن را قبول داشته باشیم ولی کسی که به این کار باور دارد، تردید نکنید که اثر تاثیرگذاری خلق میکند؛ اگر طراح به تفکر تربیتی اخلاقی پرورشدهنده نسل بعدی باور داشته باشد، کارش تاثیرگذار خواهد بود. اینکه این کار را چه کسی سفارش داده و پولش را میدهد حتما یک تفکر سازنده برای نسل بعدی است. سازمان دارد شکل میگیرد برای اینکه اصل تربیتی را در جامعه از طریق دیوارنگاری ایجاد کند و باورش است ولی آیا آن کسی که طرح را میآورد و قرار است اجرا کند، میشناسد؟ اما چرا این اتفاق هنوز نیفتاده است؟ چون سیاستگذارها فقط سیاستگذار هستند، هنرمند نیستند و ابزار هنری را نمیشناسند و مدیر مربوطه کارکرد هنر را نمیشناسد. او هنرمند نیست، یک مدیر است. حتی وقتی از موضوع دفاع مقدس فاصله میگیرم و هنرمند میخواهد یک مساله تربیتی را عنوان کند، باز با همین چالش روبرو هستیم. به عنوان نمونه زمانی که هنرمند میخواهد طرحی را در مورد جلوگیری از اسراف آب یا گسترش فرهنگ کتابخوانی، طرح کند، مثلا پدر و مادری را طرح کرده که تلویزیون را خاموش کردند و کتاب میخوانند. بچه به پدر و مادرش نگاه کند کتاب به دست بگیرد. این موضوع یک اصل تربیتی است. کسی که مدیر سفارشدهنده است نمیداند که هنر چقدر میتواند موثر باشد و چقدر میتواند به کارش بیاید تا اصل تربیتی را از طریق تصویر و هنر منتقل کند. هنرمند این را میداند، نکتهای که معمولا مدیران سفارشدهنده نسبت به آن آگاهی ندارند. ترسیم چنین فضایی خیلی سیاه و بد است ولی متاسفانه این رویکرد غیرحرفهای در مدیران و سفارشدهندگان وجود دارد و سیاستگذاری ابراز هنری و میزان تاثیرگذاریاش را نمیشناسد و هنرمند به دنبال نام و نان و هر چه که هست، طرحی را بدون شناخت و باور ارائه میدهد. حتی میگویم شناخت به طور مثال من آدمی هستم که در زمان جنگ هیچ فعالیتی نداشتم، هم بچه بودم هم اصلا نشسته بودیم نگاه میکردیم، ببینیم نتیجه چه میشود هیچ گونه مشارکتی نداشتیم ولی وقتی وارد فضای روزنامهنگاری شدم واقعا درکش کردم من واقعا به همه کسانی که راجع به جنگ کار میکردند علاقهمند شدم؛ فیلمها روی من اثر میگذاشت، کتابها اثر میگذاشت و همه اینها خیلی روی من اثر داشت و برای من دردآور بود که من آن موقع کجا بودم و چرا هیچ نقشی نداشتم؟ حالا باید نقش ایفا کنم و شدم خبرنگار دفاع مقدس. من کار میکردم برای اینکه جنگ و دفاع را باور کرده بودم. وقتی موضوع را باور کردم و شناخت به دنبالش آمد. این دو با همدیگر محصولی میشود به اسم بازتابهای جنگ. یعنی اگر یک کاری مثل «بازتابهای جنگ در نقاشی ایران» توانست به انتشار در کشور فرانسه زبان برسد به خاطر باور و شناخت کسی بود که این کار را کرد و شناخت و باور، محصولی را به بار میآورد که روی مخاطب اثر میگذارد.
به نظر شما چه باید کرد که این تاثیرگذاری امروز در دیوارنگاریهای شهری باورپذیر و تاثیرگذار باشد؟
ما باید شورای تخصصی هنری داشته باشیم. حداقل این شورای تخصصی بازخوردها را دریافت کنند و میزان اثرگذاری هر تولید هنری را ارزیابی کنند. این شورا است که باید مشخص کند که این آثاری که خلق میشوند آیا شعارگونه و باسمهای و سطحی هستند یا خیر. در نتیجه باید شورای تخصصی هنر داشته باشد. ولی من واقعا نمیدانم این آدمها چه کسانی هستند و چقدر از هنرمندان این عرصه استفاده خواهند کرد.