صداهای مختلفی از لبنان به گوش میرسد؛ صداهایی که در اکثر موارد متناقض هستند، حتی درباره فلسطین یا جنگ در لبنان….
لبنان هیچگاه کشور یکپارچهای نبوده است؛ پس از استقلال آن در ۳۱ دسامبر ۱۹۴۶ تاکنون حتی هنگامیکه درگیر جنگ داخلی ۱۵ ساله بود، همراهیها میان گروههای مختلف همیشه با اما و اگرهای بسیار همراه بوده و بسیاری از گروهها در زمانی همپیمان و در زمان دیگری دشمن خونین یکدیگر بهشمار میآمدهاند.
حضور دائم سوریه که خود را بهنوعی پدر معنوی لبنان و لبنان را بخشی از منطقه شام میداند و در تمام سالهای پس از استقلال سعی کرده تا بهنوعی حضور جدی خود را در صحنه این کشور نشان دهد؛ فرانسه، حامی مسیحیان مارونی، همچنین کشورهای عربی از قبیل مصر، قطر و بهویژه عربستان سعودی؛ و پس از انقلاب ۱۹۷۹ در ایران، حضور نیروهای اسلامگرای جمهوری اسلامی در جنوب لبنان همراه با حزبالله، دستانی نامرئی هستند که بر سیاست داخلی و خارجی لبنان سایه انداختهاند.
تمام این موارد باعث شده که تشدد در فضای سیاسی لبنان چندین برابر از هر کشور دیگری در خاورمیانه باشد، بهطوریکه حتی پس از گذشت حدود دو سال از انتخابات پارلمانی در ۱۵ می ۲۰۲۲ تاکنون نتوانسته است رییسجمهوری به خود ببیند. فساد گسترده مسئولان لبنانی، بینتیجه ماندن اعتراضات بهخصوص پس از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹؛ کرونا و سپس انفجار بندر بیروت در ۱۸ آگوست ۲۰۲۰، متلاشی شدن اقتصاد این کشور را سرعت بخشید؛ و بانکهایی که تنها به منافع صاحبان خود فکر میکنند و حسابهای مردم این کشور را محدود و مسدود کردهاند، تورم روزافزون، و بیجواب ماندن فعالان مدنی و سیاسی از سوی مسئولان، بیثباتی تمام عیاری را در این کشور به نمایش گذاشته است.
حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر فضای لبنان را بیش از پیش متشنج کرد، آنها میدانستند در هر حال بخشی از این داستان خواهند بود؛ چرا که گروههای فلسطینی پس از انعقاد توافق قاهره که بین یاسرعرفات و امیل البستانی، فرمانده وقت ارتش لبنان و با حمایت جمال عبدالناصر بهطور رسمی اجازه حضور و فعالیت در خاک لبنان را پیدا کردند.
برای درک بهتر نظرات عامه مردم لبنان با گرایشهای دینی و سیاسی مختلف درباره جنگ اسرائیل و حماس، یک نظرسنجی مستقل بهصورت آنلاین در ماه نوامبر ۲۰۲۳ انجام شده که نتایج آن نشان از نگاه متفاوت لبنانیها به این جنگ دارد.
در سوال دیگری از آنها پرسیده شده بود که عبارت «فلسطین آزاد» را چگونه تفسیر میکنند؟
با اینحال نظرات بسیاری در این زمینه بود که بهدلیل پراکندگی و تشدد آرا این موارد کنار گذاشته شدند.
در سوال دیگری از آنها پرسیده شد که اگر حزبالله وارد درگیریها با اسرائیل شود، آیا از این گروه حمایت خواهید کرد؟ و جوابها بهصورت زیر بود.
پاسخدهندگان به این سوال که «انتظار دارند جنگ اسرائیل در غزه چطور به پایان برسد؟» عموما آتشبس بدون صلح پایدار را انتخاب کردهاند.
درگیری دوباره حزبالله و اسرائیل
با این حال لبنانیها و مقامات لبنان، نگران بروز دوباره درگیریها در جنوب لبنان میان حزبالله و اسرائیل بودند و همین مساله باعث شد تا هشدارهای زیادی از سوی گروههای و احزاب سیاسی این کشور منتشر شود. در همان زمان، بسیاری از کشورها از اتباع خود خواستند تا از سفر به لبنان خودداری کرده یا این کشور را ترک کنند.
اما پس از مدتی حزبالله نیز وارد درگیری با اسرائیل شد. اگر چه نجیب میقاتی، نخستوزیر لبنان، مدتی پس از افزایش درگیریهای مرزی حزبالله و اسرائیل و هراس از گشوده شدن جبهه دوم جنگ، گفت «لبنان چشم در چشم با توفان است» و «وظیفهام را انجام میدهم تا از ورود لبنان به جنگ جلوگیری کنم.» با این وجود، او افزود که نمیتواند به لبنانیها اطمینان خاطر بدهد.
و حالا، چهار ماه پس از حمله حماس به اسرائیل و آغاز جنگ در غزه، بار دیگر با تعدادی از لبنانیها درباره گسترش جنگ از نوار غزه به جنوب لبنان صحبت کردیم و نظر آنان را درباره شرایط فعلی و آینده درگیریها میان حزبالله و اسرائیل جویا شدیم.
جمهوری اسلامی و آمریکا به درگیری بیشتر نیازی ندارند
سهام أنطون، فعال حقوق بشر لبنانی، میگوید که نمیتوان بهطور قطعی پیشبینی کرد که آیا درگیری بین اسرائیل و حزبالله از وضعیت فعلی جدیتر خواهد شد یا خیر. اما به نظر او، احتمال درگیری بین حزبالله و اسرائیل کم است، و مشاهده میشود که جمهوری اسلامی و آمریکا به این درگیری نیازی ندارند، و برای نتانیاهو مشکل خواهد بود که جنگی جدید را با حزبالله آغاز کند.
أنطون در ادامه میگوید که:
نیروهای اسرائیل در غزه مشغول هستند و شهر را تخریب کردهاند، اما واضح است که تاکنون برنده این جنگ نبودهاند. از سوی دیگر، باید منتظر نتایج انتخابات ایالات متحده آمریکا هم باشیم چرا که این امکان وجود دارد که با حضور ترامپ در قدرت، اسرائیل راحتتر بتواند تصمیم بگیرد. به علاوه، حزبالله در حال حاضر به نظر میرسد بسیار قویتر از گذشته است، اما رفتار آن از مقاومت به یک قدرت دولتی تبدیل شده است.
در مورد وضعیت نظامی حزبالله، أنطون معتقد است که حزبالله بدون هیچ پشتیبانی و بهتنهایی عمل میکند حتی از جنبش امل هم کمک نمیگیرد، چرا که تمایلی ندارد گروه مسلح دیگری در لبنان وجود داشته باشد. اما در مورد حمایت مردمی از حزبالله، او معتقد است گروههای چپ بهخصوص حزب کمونیست لبنان که بعد از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ از حزبالله دور و منتقد آن شده بودند دوباره به آن نزدیک شدهاند و بعضی گروههای سنی نیز به حزبالله نزدیک شدهاند که بیشتر بهدلیل جنگ غزه بوده است.
لبنانیها مخالف جنگاند اما شرایط تغییر میکند
ولید عادل، روزنامهنگار و نویسنده لبنانی، معتقد است که تنش با اسرائیل تشدید نمیشود؛ زیرا تاکنون همه چیز تحت کنترل بوده و دولت بریتانیا و آمریکا هم اعلام کردهاند که نمیخواهند شعله جنگ بیش از این شعلهور شود و خواستهاند که حزبالله نیروهایش را به شمال رودخانه لیتانی منتقل کند.
او تأکید میکند که حزبالله زیر چتر جمهوری اسلامی است و بدون اجازه ایران کاری انجام نمیدهد، و همچنین دولت لبنان هم علاقهای به جنگ بیشتر ندارد و نمیخواهد که جنگ بیش از این وارد خاک لبنان شود و حتی در جنوب هم به این شکل ادامه پیدا کند. او اما میگوید که هر لحظه ممکن است شرایط تغییر کند.
این نویسنده لبنانی در ادامه میگوید که بین ۶۰ تا ۸۰ درصد از مردم لبنان حتی شیعیان هم جنگ را نمیخواهند، زیرا تجربه جنگهای گذشته بهخصوص در ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ در بیروت آسیبها و هزینه بسیاری برای مردم به همراه داشته است.
او اشاره میکند که اما اگر جنگ از جنوب به شمال لبنان برسد، مردم ممکن است نگاه متفاوتی به آن داشته باشند و وضعیت تغییر کند:
حزبالله اعلام کرده است که اگر جنگ در غزه متوقف شود، نبرد در جنوب لبنان نیز قطع خواهد شد. با این حال، برخی از گروههای فلسطینی و حزبهای ایدئولوژیک لبنانی از حزبالله حمایت میکنند، اما بسیاری از آنها نمیخواهند در جنگ شرکت کنند. در کل، نتیجه این جنگ به وضعیت منطقه، نقش ایران و پایان حمله به کرانه غربی و نوار غزه، همچنین مناطق دیگر مربوط است، زیرا تمامی این درگیریها بر زندگی مردم لبنان تأثیر میگذارد.
آمریکا و اسرائیل میخواهند نقشه منطقه را تغییر دهند
نُها، شهروند لبنانی، باور دارد که تنشها افزایش چندانی نخواهند یافت و اسرائیل تنها منطقه ضاحیه را در جنوب بیروت هدف حملات خود قرار میدهد.
او معتقد است که این درگیریها برنامهریزی شده توسط آمریکا و اسرائیل هستند تا به صلح نهایی با اسرائیل برسند و ساختار جدیدی در خاورمیانه شکل بگیرد، اما این فرایند ممکن است چندین سال به طول بیانجامد.
او اظهار میکند که تقسیم کشورها مانند سوریه و عراق به بخشهای کوچکتر میتواند در آینده اتفاق بیافتد. نها درباره نقش حزبالله معتقد است که این حزب بخشی از منطقه دمشق خواهد شد که در تقسیمبندی آینده خاورمیانه در نظر گرفته شده و بقاع هم به این بخش پیوند خواهد خورد. او بیان میکند که روزهای آخر برای اسد فرا رسیده است و معتقد است که اسرائیل یا آمریکا قصد دارند او را سرنگون کنند. در آخر، او به نقش آمریکا و ایران اشاره میکند، با اعتقاد به دوستی آنها میگوید که آمریکا برنامهای برای تغییر در ایران ندارد و در نهایت، آمریکا در نقشههای جمعیتی برای خاورمیانه تدارک دیده است و مرزهای جدید را مشخص کردهاند.
شیعیان؛ فرصتها و چالشهای برای حزبالله و دیگر گروهها
ابراهیم که در ضاحیه در جنوب بیرون زندگی میکند، معتقد است که «هیچ حق وتو-یی در شورای امنیت سازمان ملل وجود نخواهد داشت که بتواند جنگ را در منطقه متوقف کند و احتمالاً تشدید تنش بین اسرائیل و حزبلله بیتوجه به آنچه در غزه رخ میدهد، افزایش خواهد یافت؛ اگر وضعیت وخیمتر شود، و پس از آن هیچ یک از طرفین نمیتوانند در مرز جنوبی از بروز یک جنگ گستردهتر جلوگیری کنند.»
همانطور که ابراهیم میگوید، «بین حزبالله و اسرائیل سابقه طولانی درگیری و انتقام متقابل وجود دارد، بنابراین نمیتوان بهراحتی پیشبینی کرد که چه اتفاقی در صحنه رخ خواهد داد و شرایط چگونه رقم خواهد خورد، و آنچه در میدان اتفاق میافتد تنها به شرایط سیاسی وابسته نیست. همچنین، با رشد حزبالله و بزرگ شدن آن، فشارهای روزانه از سوی مردم ممکن است آنها را به انتخابهایی که با دیپلماسی آرام (تنشزدا) همخوانی ندارند، وادار کند.»
او همچنین درباره فضای موجود در جامعه شیعه لبنان توضیح میدهد که «اگرچه در واقعیت شیعه خالی از نیروها یا سازمانهای عمومی است که بتوانند بهصورت رسمی با این حزب مذاکره کنند، اما افکار عمومی که توسط نخبگان شیعه، خانوادههای شهدا و مجروحان نمایندگی میشود، ممکن است در هر لحظه خواهان شکستن روال در جنوب و پیشرفت بیشتر شود.»
از دیدگاه ابراهیم که خانوادهاش همچنان در جنوب لبنان باقی ماندهاند، دلایل رویارویی حزبالله و اسرائیل به دو بخش تقسیم می شود:
نیمی از مساله مستقیماً به جنگ غزه مربوط میشود و بخش دوم، همانطور که قبلا ذکر شد، مربوط به حسابهای تسویهنشده بین دو اردوگاه از زمان جنگ جولای تا امروز است. بخش اول عمدتاً سیاسی، دیپلماتیک و بهوضوح قابل مذاکره است. در حالی که قسمت دوم کاملاً نظامی و میدانی است، بنابراین، پیشبینی آنچه در روزهای آینده رخ خواهد داد، صرفاً بهنوعی آیندهنگری میماند.
این شهروند شیعه لبنانی همچنین میگوید «هنگامیکه شدت درگیریها افزایش یابد، سه گزینه پیش روی اسرائیل وجود دارد: اولا، محدود کردن جنگ با حزبالله در جنوب رودخانه لیتانی و تلاش برای جلوگیری از بمباران غیرنظامیان (مانند آنچه در سال ۱۹۹۶ روی داد)؛ مورد دیگر، گسترش حملات به تمام مناطقی که حزبالله و بنابه آن، شیعیان در آن حضور دارند، بهعبارت دیگر جنوب لبنان، منطقه بقاع و ضاحیه جنوبی؛ و سوم، گسترش جنگ به سراسر لبنان.»
ابراهیم معتقد است که اسرائیل به نقطهی گزینه سوم نخواهد رسید و حداکثر توقع این است که جنگ از نظر جغرافیایی در منطقهای محدود باشد. با این حال، احتمال وجود هدفهای خاص در «مناطق غیرشیعی» وجود دارد، چرا که اسرائیلیها اعتقاد دارند حزبالله در نقاط مختلف لبنان حضور دارد:
در صورت وقوع این حملات، آنها در نقاط محدود و هدفمند خواهند بود؛ مانند تخریب برخی پلها یا سازههای حیاتی، یا حتی خانههایی مورد اصابت قرار بگیرند که در مناطق غیرشیعه باشند و اسرائیل ممکن است آنها را مراکز نفوذ حزبالله بپندارد. بنابراین، اسرائیل با تمام قوا و امکانات خود به لبنان یا بهطور مثال، بیروت یا حتی زیرساختهای کلان مانند آنچه در حمله به غزه انجام داد، حمله نخواهد کرد، شاید به استثنای فرودگاه بیروت که در ضاحیه در جنوب بیروت و در منطقه شیعه قرار دارد.
او درباره دلیل این مساله توضیح میدهد که علیرغم حمایت بسیار بزرگی که اسرائیل از جانب جوامع بینالمللی (آمریکایی، اروپایی و حتی عربی) دریافت میکند، نمیتواند جبههای را از شمال تا جنوب لبنان باز کند زیرا هنوز هم کار خود را در نوار غزه به پایان نرسانده است:
از سوی دیگر، جنگ بسیار پرهزینه است و به عبارت دیگر، احتمالاً اسرائیل به مناطقی که اثر نظامی معنیداری ندارد، موشک پرتاب نخواهد کرد؛ همچنین اسرائيل نمیخواهد به غیرنظامیان از طوایف دیگر حمله کند تا حزبالله به آنها بهانهای برای ادامه جنگ در برابر مردم لبنان بدهد با تأکید بر این مساله که اسرائیل دشمن تمام جامعه است و نه فقط برای یک گروه خاص از مردم و در نتیجه آن، تمام افراد باید از موضع ملی بهطور مشترک با این دشمن مقابله کنند.
ابراهیم در پاسخ به این سوال که به نظرش چه گروهها یا احزابی در جنگ مقابل اسرائیل به حزبالله کمک خواهند کرد، میگوید:
تفاوتهای زیادی بین این گروهها وجود دارد که به ماهیت آنها، همچنین در نوع و میزان حمایتی که ممکن است از حزبالله داشته باشند، متفاوتند. اول درباره جنبش امل صحبت میکنم که رکن دوم شیعیان در لبنان است. حمایت آنها، اخلاقی (معنوی)، سیاسی و تدارکاتی در تامین مسکن برای آوارگان و تامین نیازهای اولیه مانند غذا و نوشیدنی خواهد بود. اما ورود امل برای پشتیبانی نظامی حزبالله را منتفی میدانم، زیرا قدرت نظامی امل به چند گروه آموزشدیده محدود میشود و آنها نمیتوانند در نبرد حزبالله را همراهی کنند و در میدان درگیری، بار سنگینی بر دوش حزبالله خواهد بود.
او ادامه میدهد که اگر بخواهیم در مورد جنبش میهنی آزاد (التیار الوطنی الحر) یا جنبش عونی مسیحی صحبت کنیم، طرفداران آن به دو دسته تقسیم میشوند:
جوانان نسل جدید که بسیاری از آنها این منازعه را یک ضرورت یا یک نیاز وجودی یا سیاسی نمیدانند، در حالی که اعضای قدیمی آن اگرچه اندک هستند، اما معتقدند که رعایت اصول ارزشهای مشترک وظیفه آنها است و همانطور که در جولای ۲۰۰۶ اتفاق افتاده بود، در مورد پناه دادن به آوارگان، باز کردن خطوط تأمین و ارائه کمک در هر زمینهای، با سخاوت عمل خواهند کرد. در طرف دیگر مسیحی، برخی نیروها مانند حزب نیروهای لبنانی (القوات اللبنانية) به رهبری سمیر جعجع و حزب کتائب لبنان (فالانژ) به رهبری سامی جُمیل، احتمالا در جایگاه دشمن قرار بگیرند و نفرت انباشته آنها ممکن است این گروهها را به اقداماتی سوق دهد که انسانی نباشد.
ابراهیم درباره دروزیها اعتقاد دارد که بدون در نظر گرفتن تاثیر زیاد از حزب سوسیالیست ترقیخواه (الحزب التقدمی الاشتراکی) به رهبری ولید جنبلاط، دروزیها (که بیشترشان در مناطق کوهستانی زندگی میکنند) به دو گروه تقسیم میشوند، گروهی از جوانان بیعلاقه به مساله و گروهی از قدیمیها، کسانی که از هر جنبش آزادیبخش ملی بر اساس اصول عربی (عربگرایی) خود حمایت میکنند، و از قاعدهای که میگوید زمانی که جنگ علیه آنها شدت گرفت، سرشان را بدزدند:
در عوض، جامعه اهل سنت پیوندهای قوی با محیط ژئوپلیتیک اطراف خود دارد و بهطور مستقیم نگران تغییر موازنه قوا در منطقه عربی هستند، بنابراین، اگر این جنگ ادامه پیدا کند و براساس ایده احیای آرمان فلسطین باشد، افکار عمومی اهل سنت، لبنانیها و عربها نمیتوانند بیطرف بمانند و از حزبالله حمایت خواهد کرد، حتی اگر از نظر ایدئولوژی، فرهنگ و نگرانی با حزبالله تفاوت داشته باشد، علیرغم فشار کشورهای حوزه خلیج فارس، که اجازه نمیدهند روحیه کنونی عرب برای حمایت از جنبشهای مقاومت با همه تنوع آنها ادامه یابد.
این شهروند شیعه لبنانی در پایان میافزاید که «هر عرب سنی وقتی بداند و یقین پیدا کند که جنگ همانطور که برخی از رسانههای عربی پولی آن را به تصویر میکشند، منحصر به یهودیان و شیعیان نیست، به دوراهی میرسد که در آن، بین اصالت عربی و آنچه که سالها در سرش در مورد اختلاف سنی و شیعه پمپاژ شده است، باید یکی را انتخاب کند؛ و سپس او روشی را که مناسب موقعیت خود باشد، انتخاب میکند: از اشتراکگذاری یک پست در شبکههای اجتماعی گرفته تا کمک مالی و پشتیبانی از تمامی ابعاد مساله.»
لبنان گروگانگرفته شده
نظرات مختلف دیگری در میان طیفهای اجتماعی، سیاسی و دینی در لبنان شنیده میشوند که گاه همسو یا متضاد این نظرات است و حتی در میان افرادی از یک گروه نظر مشابهی شنیده نمیشود.
با این حال، کشورهای عربستان، ایالات متحده آمریکا، قطر، فرانسه و مصر در حال رایزنی هستند تا به پارلمان لبنان فشار بیاورند تا هر چه زودتر رئیسجمهوری برای لبنان انتخاب کند.
این گروه مخالف حضور نماینده جمهوری اسلامی در این مذاکرات هستند با اینحال درهفتههای گذشته سفیر جمهوری اسلامی در لبنان با سفیر عربستان سعودی دیدار کرده است. همچنین در روزهای گذشته نیز امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران برای سومینبار پس از آغاز جنگ اسرائیل و حماس به لبنان سفر کرده و بر حمایت قوی جمهوری اسلامی از گروه شبهنظامی «محور مقاومت» و حزبالله تأکید کرد و گفته است که «امنیت لبنان بر امنیت ایران و منطقه تأثیر میگذارد.» در واقع، بهنظر میرسد سایه این کشورها هنوز بر سر استقلال لبنان سنگینی میکند و امیدها برای پیدا شدن راه حلی در جبهه جنوب لبنان و جلوگیری از گسترش دامنه تنشها به داخل خاک لبنان بعید به نظر برسد.
در حال حاضر، آمریکا نیز طرحی دومرحلهای برای آتشبس میان اسرائیل و حزبالله ارائه کرده که شامل عقبنشینی حزبالله به طرف شمال و مرز رودخانه لیطانی و استقرار ارتش لبنان و یونیفل در امتداد مرزها خواهد بود. از سوی دیگر، اسرائیل نیز باید ساکنان شهرکهای اسرائیلی را به خانههای خود بازگرداند. مرحله دوم این طرح، مذاکره برای تعیین مرز زمینی شامل ۱۳ نقطه مورد اختلاف دو طرف خواهد بود.
این طرح نیز با انتقادها و همراهیهایی روبهرو شده است و نامشخص بودن روند انجام این طرح باعث شده تا اجرای آن نیز در هالهای از ابهام بماند.
به نظر میرسد لبنان، در برزخی که پس از استقلال وارد آن شده بود، باقی خواهد ماند و امیدها برای برونرفت از وضعیت نامشخص و پیچیده و بهگروگانگرفتهی این کشور با پیچیدگی بیشتری نیز روبهرو شود.