یافتن پژوهشگرانی که بتوانند درباره تاریخنگاری جنگ هشتساله عراق علیه ایران صحبت کنند گرچه نخست آسان به نظر میرسد اما وقتی دست به تلفن میبری و شمارهها را پشت سر هم میگیری و تماس با پاسخ منفی به پایان میرسد، میفهمی جنگ هنوز خاطرههایی است در ذهن جمعی مردمی که با تو زندگی میکنند و هنوز یادشان نرفته بمبارانهای هواپیماهای بعثی یا روستاهایی که فقط کودکان و زنانی از آنها زنده ماندند.
اما تاریخنگاری جنگی که عراق بر ایران تحمیل کرد، خود واقعیتی تاریخی است که گرچه ۲۶ سال از پایانش گذشته با این حال هنوز برای بسیاری از مردمان این سرزمین چون چشم برهمزدنی، انگار همین دیروز بوده که آژیرها همه را به وضعیت قرمز و پناهگاه فرامیخواندند.
با این حال چه چیز میتواند حقانیت ایران را در این جنگ به همگان، البته اگر بخواهند بدانند، اثبات کند؟ این پرسشی است که در پی پاسخ به آن سراغ یکی از معدود پژوهشگرانی رفتیم که دسترسی ویژهای به اسناد آرشیو بریتانیا دارد.
موضوعی برای دفاع از منافع ملی
مجید تفرشی، ساکن لندن که خود در جبهههای ایران جنگیده، روایت دیگری از اسناد بینالمللی درباره جنگ دارد و میگوید: «پیش از اینکه وارد بحث اسناد تاریخی راجع به جنگ هشتساله عراق علیه ایران بشوم میخواهم به مشکلات و چالشهایی اشاره کنم که باید در نظر داشته باشیم. نخست اینکه جنگ عراق علیه ایران موضوعی است که به طور کامل به تاریخ نپیوسته و ماجرای پایاننیافته یا به قول انگلیسیها unfinished business است. به این معنا که جنگ تمام شده ولی تبعات آن هنوز ادامه دارد و مساله ویژه آن، عواطف و احساسات پشت این موضوع است که گره خوردن آن با منافع ملی کشور و مصالح جامعه باعث میشود دست پژوهشگر برای تحقیق آزادانه راجع به این موضوع بسته بماند. این مساله که میگویم فراتر و وراتر از ممیزیهای مرسوم یا مثلاً حساسیتهای دولتی است یعنی در عواطف و وجدان جامعه هم محدودیتهایی برای طرح بعضی از مسایل وجود دارند. مشکل دیگر، زیاد گفتن از جنگ هشتساله و تحولات آن، چه مقدمات، چه متن و چه تبعاتش، باعث شده تصور نادرستی از این مقوله ایجاد و کمتر حرف جدیدی مطرح شود که این موضوع هم مشکلزاست. از سوی دیگر در عرصههایی چون پژوهش یا رسانه به ویژه در عرصه تولیدات سینمایی و تلویزیونی با یکسری کارهای سفارشی روبهروییم که جامعه را کمی پس میزند در نتیجه اگر کاری جدی صورت بگیرد در کنار دیگر کارهای اینچنینی طبقهبندی میشود.»
مواجهه تفرشی با اسنادی که در آرشیو بریتانیا و مربوط به جنگ هشتساله عراق علیه ایرانند و بخشی از آنها تاکنون آزاد شدهاند، حتی نظر وی را هم درباره این جنگ دچار دگرگونی میکند. وی میگوید: «هنگامی که برای نخستین بار با اسناد مربوط به جنگ ایران و عراق در آرشیوهای بینالمللی آشنا شدم حتی با وجود اینکه خودم تجربه جنگ را در دوران سربازی از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ داشتم، آنچنان جنگ برایم جنبه ملی و احساسی نداشت. یعنی فکر میکردم جنگی بین دو کشور اتفاق افتاده که جامعه بینالمللی نسبت به آن حساس بوده و ما خیلی نباید راجع به آن ضجه بزنیم و داد و بیداد کنیم اما واقعیت این است که وقتی اسناد بینالمللی را دیدم، متوجه محاصره جهانی شدم که علیه ایران صورت گرفت و تلاشی بینالمللی برای اینکه ایران در جنگ پیروز نشود؛ اینکه کشورهای عربی از یکسو، کشورهای غربی از سوی دیگر و اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور در طرف دیگر این هدف بودند، باعث شد تا موضوع برایم جذابیت پیدا کند و سوای مسایل پژوهشی و مطالعات تاریخی که جای خود را داشتند، تبدیل به موضوع و مسالهای برای دفاع از منافع ملی ایران شود. باید اعتراف کنم زمانی که در خط مقدم سرباز بودم و مجروح شدم هم این احساس را که الان دارم، نداشتم و اعتراف میکنم این موضوع تنها با دیدن اسناد بینالمللی بهویژه اسناد آرشیوهای بریتانیایی برایم پیش آمد.»
مطالب واضح اسناد
وی درباره چگونگی دسترسی به اسناد آرشیو بریتانیا توضیح میدهد: «اسناد انقلاب و جنگ بر اساس قانون آزادسازی اسناد در انگلیس به تدریج در حال آزاد شدنند. سال ۲۰۱۰ اسناد مربوط به دوران انقلاب آزاد (release) شدند و از سال ۲۰۱۱ هم آزادسازی اسناد جنگ شروع شد. جنگ ایران و عراق سپتامبر سال ۱۹۸۰ یعنی آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد که بخشی از اسناد آزادشده مربوط به سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ را در گزارشهایی چاپ کردم که این گزارشها محدود و چکیدهای از ۲۰ هزار برگ سندند. قوانین آزادسازی در برتانیا ۳۰ ساله بود که تغییر کرده و اکنون هر ۲۰ سال اسناد آزاد میشوند و این تغییر از ۳۰ سال به ۲۰ سال به آزادسازی دو سال یکبار اسناد منجر شده تا در یک دوره زمانی ۱۰ ساله این تفاوت جبران شود.»
این سندپژوه میافزاید: «اسناد جدیدی که آزاد شده و در حال بررسی آنها هستم، اسناد سال ۱۹۸۲ است یعنی از ۱۱ دیماه ۱۳۶۰ تا ۱۰ دیماه۱۳۶۱، زمانی که حکومت ایران یکپارچه شده، بنیصدر، رییسجمهوری وقت رفته، رجایی و باهنر، رییسجمهوری و نخستوزیر وقت شهید شدهاند و ریاستجمهوری آیتالله خامنهای آغاز شده است. با این حال محورهایی در این اسناد وجود دارند که باید به آنها توجه کرد. نخست اینکه اسناد جنگ را نمیتوان بهطور ابتر و دمبریده بررسی کنیم. برای پژوهش تاریخ جنگ باید عقب و عقبتر برویم، پیشتر از دوران امیرکبیر، دعواهای مرزی اواخر قاجار و اوایل دوره پهلوی. اگر بخواهیم خیلی در تاریخ عقب نرویم، باید حداقل از آغاز دهه ۱۹۷۰ و اوجگیری حکومت بعثی احمد حسنالبکر و صدام حسین(این زوج) شروع کرد. اگر این مسائل را کنار بگذاریم به پدیدهای به نام انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹(۱۳۵۷) برمیخوریم. در انقلاب اتفاقی میافتد و آن اینکه کشورهای عربی حوزه جنوب خلیج فارس به شدت نگران تکرار تجربه ایران و صدور انقلاب به کشورهایشان هستند. در مقالهای با عنوان «خشمگین از شاه، ترسان از انقلاب» نوشتهام که کشورهای عربی در واقع از شاه و سیاستهایش ناراضی بودند اما از انقلاب اسلامی هم میترسیدند و این ترس دوجانبه که هم از وضعیت قبلی ناراضی و هم نگران وضع جدید بودند، باعث شد کشورهای عربی به این سمت سوق پیدا کنند که صدام حسین را که در آستانه انقلاب ایران قدرت بلامنازع قبضه کرده بود و حسنالبکر را کنار گذاشته بود، برای حمله به ایران ترغیب کنند. از سوی دیگر، همزمان، اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، بهویژه شاپور بختیار و غلامعلی اویسی که در آن زمان عمدهترین اپوزیسیون خارج از کشور بودند، صدام حسین را توجیه میکنند که به دلیل اینکه ارتش ایران فروپاشیده، توان مقاومت در برابر حمله را ندارد و از نظر سیاسی هم در یک هفته حکومت ایران متلاشی خواهد شد و عراق میتواند حکومت مستقل فدراتیو در خوزستان تشکیل دهد. همین توجیه را کشورهای عربی بهویژه اردن، عربستان، امارات و حتی کویت و بحرین در مرحله دوم برای ترغیب عراق اعلام کردند. در نخستین اعلامیه فرماندهی ارتش حزب بعث عراق سه خواسته برای جلوگیری از ادامه و توقف تجاوز به ایران مطرح شده بودند. نخست، مساله آزادی یا اعطای حق خودمختاری یا حتی استقلال «عربستان اشغالشده» یعنی خوزستان. دوم مساله اعطای حق مالکیت و حاکمیت کامل جزایر سهگانه به «کشور برادر» امارات و امت عربی و سوم اعطای کامل حاکمیت شطالعرب به عراق که دو خواسته از این سه، اصلا به عراق ارتباطی نداشت و در واقع نشاندهنده این است که عراق با هماهنگی و اجازه اعراب به ایران حمله میکند. این مطلب در اسناد کاملا واضح است، بنابراین جنگ عراق علیه ایران مسالهای نیست که بتوان آغاز آن را از یک روز مشخص در نظر گرفت.»
وی معتقد است در زمان جنگ ما با رفتارهای غیرمتعارف و نامردمانه کشورهای غربی با ایران هم مواجه بودیم و در این باره یادآور میشود: «از یکسو شعار ظاهری جامعه بینالمللی و بهویژه جامعه بازار مشترک اروپا و آمریکا و ناتو این بود که اعلام کرده بودند در جنگ بیطرف اند و از سوی دیگر تقریبا در همه ابعاد جنگ به عراق کمک میشد تا عراق پیروز جنگ باشد یا حداقل شکست نخورد، چرا که شکست عراق برای آنان خسارت بزرگی بود. این مساله در آثاری که در حال حاضر از سوی خود غربیان درباره جنگ منتشر میشوند، به وضوح و روشنی بیان میشود و موضوعی پنهانی نیست. ایران هم در موقعیتی میتوانست معاملههایی داشته باشد اما واقعیت این بود که در جنگ، ایران تنها بود و بدون اینکه بخواهم وارد شعارهای سیاسی و تبلیغاتی تاریخنگاری جنگ بشوم، باید بگوییم که در جنگ، ایران واقعا یکتنه ایستاد و این موضوع هم عبرت و هم مایه افتخار است که اسناد بینالمللی این حقیقت را نشان میدهند. در واقع ایران در جنگ از تمامی اندوختههای بالقوه و بالفعل خود مایه گذاشت تا استقلالش حفظ شود»
در غرب چه خبر است؟
تفرشی با اشاره به اینکه انتشار اسناد جنگ بر اساس آرشیوهای بینالمللی بهویژه اسناد انگلیسی همراه با ملاحظههایی است، اضافه میکند: «نخست اینکه آرشیوهای دولتی ایران یا آرشیوهای عمومیتر ایران باید پیشقدم شوند و این اسناد را تهیه و جمعآوری کنند. تهیه این اسناد از طریق خود آرشیوها کار بسیار گرانی است که میتوانیم با هزینهای اندک آن را انجام دهیم اما متاسفانه در موسسههای فرهنگی ایران، افرادی که علاقهمند به اینگونه کارهایند مانند بسیاری کارهای دیگر، یا بودجه کافی ندارند یا آنهایی که بودجه در اختیار دارند، علاقهمند نیستند و اگر هم پول و علاقه و انگیزه داشته باشند، ملاحظات اداری، شخصی، سیاسی یا امنیتی دارند.»
این سندپژوه ادامه میدهد: «گام بعدی این است که اگر همه اسناد قابل انتقال نیستند تمامی آنها یا گزیدهای از اسناد به فارسی یا انگلیسی منتشر شوند. تاکنون حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار برگ سند در این موضوع آزاد شده و این روند ادامه دارد؛ یعنی تا پایان جنگ به بالای ۱۵۰ هزار برگ میرسد. تاکنون اسناد تا سال ۱۹۸۲ آزاد شده یعنی تا دو سال اول جنگ، اما به زودی و تا پایان سال، اسناد سال ۱۹۸۳ هم آزاد خواهند شد که من به صورت گزارش تا ۱۹۸۱ را چاپ کردم و تا ۱۹۸۲ را در دست تهیه دارم. این اسناد به صورت مجموعه گزارش و مقاله منتشر میشوند، اما به زودی مجموعه مقالات جدیدم چاپ میشوند که گزارشهای محرمانه انگلیسی به صورت مجموعهای کتاب، شامل تحولات ایران از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۲، یعنی در یک دوره دهساله است. این مجموعه با عنوان «صدای پای دگرگونی» امسال از سوی انتشارات خجسته در ایران منتشر خواهد شد. کتابی که بر اساس اسنادی که تا سال ۱۹۸۲ آزاد شدهاند، قرار است منتشر شود، شامل اصل اسناد نیست بلکه گزارش و خلاصهای از این اسناد مهم محسوب میشود که از اسناد تهیه کردهام و نمونهای از اسناد ضمیمه است. کار اصلی و درستتر این است که خود اسناد به صورت خام و نه بهصورت حروفچینی شده و تلفیقی از موضوعی و موضوعی ـ زمانی منتشر شوند. این گزارشها را هم فارسی و هم انگلیسی چاپ میکنم. برای انتشار اصل اسناد هم علاوه بر ناشر بینالمللی، ناشر داخلی هم وجود دارد که حاضر به سرمایهگذاری است، اما کارهای پژوهشی از این دست، پرهزینهاند. در حالی که ناشر میخواهد تنها برای انتشار سرمایهگذاری کند. نشر این اسناد نیازمند پژوهشهای طولانیمدت است اما هیچ ناشری هزینهای برای این فعالیتها در نظر نمیگیرد. این کار، وظیفه موسسههای دانشگاهی یا دولتی داخلی ایران است که در خارج هم صورت میگیرد و متاسفانه همه تلاشهایی که برای سرمایهگذاری روی این پژوهشها انجام داده ام، به جایی نرسیده اند.»
تفرشی معتقد است: «آثار، اسناد و مدارک پژوهشی خوب بسیاری در حوزه جنگ بهویژه از سوی موسسههای تحقیقاتی جنگ وابسته به وزارت دفاع یا وابسته به سپاه پاسداران منتشر شدهاند، با این حال چنین پژوهشها و آثاری دو مساله اساسی دارند؛ نخست اینکه وقایع جنگ برای بسیاری به گونهای است که راجع به همه مسائل آن نمیتوان صحبت کرد و دوم اینکه این پژوهشها کاملا محدود به منابع داخلیاند و منابع خارجی در بهترین حالت، بریده جراید، روزنامه و نشریات خارجیاند، یعنی درباره جنگ براساس اسناد بینالمللی کاری جدی صورت نگرفته و جای چنین پژوهشهایی به شدت خالی است و بسیار اهمیت دارد که چنین پژوهشهایی انجام شوند چرا که آثار منتشرشده دچار حالت اشباعی از منابع داخلی و خاطرات تاریخ شفاهی میشوند. بنابراین در پژوهشهای مربوط به جنگ تا حدی در حال درجا زدن هستیم و به جای بررسی رویدادی مهم، تاریخی و تاریخساز، ناخواسته درگیر یک خاطره تابناک شدهایم. واقعیت این است که در حال حاضر این پژوهشها در غرب آغاز شده و به تازگی هم کتابهای جدیدی درباره جنگ ایران و عراق به چاپ رسیدهاند.»
وی با اشاره به اینکه کشورهای گوناگون مانند آمریکا و انگلیس، کشورهای عربنشین و اروپا، پژوهشها و آثاری را با استفاده از اسناد و منافع خود درباره جنگ منتشر کردهاند، ادامه میدهد: «با این حال اسناد انگلیسی بسیار اندک استفاده شدهاند. البته سه سال قبل همایشی در دانشگاه الاسسی لندن درباره جنگ برگزار شد و گزارش آن همایش حدود دو سال قبل در قالب کتابی ۲۵۰ صفحهای توسط پروفسور نایجل اشتون و دکتر برایان گیبسون توسط انتشارات بینالمللی راتلج منتشر شد که اتفاقا همین روزها هم نسخه جلد نرم آن تجدید چاپ شده و عنوان آن چنین است: The Iran-Iraq War: New International Perspectives. در ایران، موسسه اسناد و تحقیقات دفاع مقدس(موسسه مطالعات و تحقیقات جنگ) و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آثار ارزشمندی منتشر کردهاند. «دایرهالمعارف دفاع مقدس» از جمله آنهاست که دو جلد آن چاپ شده اما ادامه روند کار بسیار کند شده است. علت کند شدن روند این قبیل آثار این است که معمولا با عشق و اراده یکی دو نفر خاص شروع و با رفتن آنها روند آن کار ناگهان یا به تدریج محدود میشود. کار دایرهالمعارف جنگ را مرحوم احمد سردار سوداگر آغاز کرد که متاسفانه پس از فوت ایشان، به نظر میرسد نفرات بعدی، اراده و عطش لازم را برای ادامه پژوهشهای مطالعاتی جنگ نداشتند.»
آرشیوهای عراقی غارت شدند
تفرشی درباره اینکه به نظر او چه نهادهایی مسوول پژوهشهای اسنادی جنگ در ایرانند، میگوید: «راهکار بدیهی این کار انتقال این اسناد به ایران است؛ طبیعتا آرشیو ملی ایران و سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران باید این کار را بکنند و نخست باید این اسناد منتقل شوند و در اختیار پژوهشگران قرار گیرند نه اینکه اسناد در گوشهای حبس شوند و در اختیار محققان نباشند. با این حال متاسفانه فعلا نه اراده جدی برای این قبیل امور در آرشیو ملی ایران و نه بودجه لازمی برای این قبیل فعالیتهای راهبردی وجود دارد. اگر هم پولی در کار باشد بیشتر به امور جاری یا فعالیتهای تبلیغاتی پر سر و صدا و دارای قابلیت خبرسازی و رسانهای شدن اختصاص مییابد. طبیعتا فعالیتهای مرحله بعد، کار پژوهشی روی این اسناد است. به نظرم اگر بتوانیم درباره جنگ سعه صدرمان را بالا ببریم و فقط به جنبه تقدس و به اصصلاح خاطره تابناک اشاره نکنیم، در درازمدت به جایی میرسیم که به عنوان یک حادثه دورانساز و تاثیرگذار در همه ابعاد تاریخ معاصر ایران به آن میپردازیم و یک نقد(این کلمه بسیار کلمه سختی است که در تاریخ بسیار به کار میبرم اما درباره جنگ واقعا سخت است) منصفانه و بیرحمانه نیاز داریم. هم بیرحمی و هم انصاف، دو صفتیاند که بسیار دشوار کنار هم میآیند و مورخ باید هم منصف باشد و هم بیرحم و مساله اینجاست که درباره جنگ هنوز نمیشود بیرحم بود اما بالاخره باید صورت بگیرد. برای شروع چنین نقدی هنوز زمان نیاز است و بستگی به سعه صدر و آستانه تحمل جامعه و نظام دارد. بدون تردید دیدن اسناد بینالمللی و داشتن چنین اسنادی با نگاه نقادانه و شکاکانه و نه نگاه واله و شیدا برای جنگ ما موضوعی ضروری و غیرقابل انکار و غیرقابل اجتناب محسوب میشود.»
وی اضافه میکند: «موسساتی مثل دانشگاههای هاروارد، استنفورد، یوسیالای، پرینستون، آکسفورد، کمبریج یا سوآز اغلب پژوهشهای ایرانی را میخرند و نگه میدارند و استفاده میکنند، حتی در فهرستها و کاتالوگهای آنان این منابع معرفی شدهاند که هم به انگلیسی و فارسیاند و در مقالات غربی به آنها استناد میشود. مطمئنا هرچه تحقیقات ما در این امور جدیتر باشد در مطالعات غربی بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند و این به نظرم موضوع مثبتی است. در آینده میتوان پژوهشهای تطبیقی با نگاههای متفاوت به جنگ را انجام داد؛ نگاه ایرانی، نگاه غربی، نگاه عربی و نگاه عراقی. در زمان صدام حسین در عراق تعدادی کارهای پژوهشی منتشر شدند که البته بیشتر تبلیغاتی بودند. واقعیت این است که پس از سقوط صدام حسین در مارس ۲۰۰۳، آرشیوهای عراقی غارت شدند و بخشی از این آرشیوها را افراد دزدیدند و بخش دیگر به دست شبهنظامیان کرد افتاد که از طریق آنها به دست افرادی رسید که با آنان همکاری داشتند. به طور مثال بخشی از این اسناد در انگلیس و به دست گروههای وفادار بارونس اِما نیکلسون، نماینده مجلس اعیان لردها افتاد. خانم نیکلسون در زمان صدام حسین لابی کردها و شیعیان عراق بود و موسسه خیریهای هم برای ایتام کرد و شیعه داشت. اغلب فیلمهایی که درباره گروهک منافقین پخش شده و نشاندهنده ارتباطات مالی، سیاسی و امنیتی رئیس آنان با حکومت صدام حسین است، از این مجموعهاند. بخش گستردهای از اسناد آرشیوهای عراقی را نیروهای تحت امر آمریکا به یغما بردند و سرنوشتی مشابه تجربه پیشآمده برای اسناد جنگ جهانی دوم آلمانها را پیدا کردند. برخی از این اسناد هم که دزدیده و جاهای گوناگونی فروخته شدند. به همین دلیل و تحولات ۱۱ سال اخیر، متاسفانه چندان اسناد ارزشمندی در داخل عراق وجود ندارند که پژوهشگری بخواهد تاریخ مستندی بر اساس آنها بنویسد؛ با این حال در کشورهای دیگر عربی مثلا در مرکز مطالعات استراتژیک در امارات، در عربستان، دانشگاه آمریکایی کویت یا در دانشگاه آمریکایی شارجه چندین کنفرانس درباره جنگ عراق علیه ایران برگزار شد که خروجی آنها کتابهای بسیاری بودند. وزارت امور خارجه کم و بیش برخی از این آثار را دارد اما میتوانید در سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ببینید که متاسفانه شاید از هر ۲۰ کتاب فقط ۲ تا ۳ اثر خریداری شدهاند، یعنی شاید معادل ۱۰ درصد. اینکه چرا این اسناد یا آثار درباره جنگ هشتساله خریداری نشدهاند، موضوعی است که باید درباره آن راه حلی پیدا کرد.»
عرصهای پیموده نشده
تفرشی اعتقاد دارد: «متاسفانه جمع قابل توجهی از نسل سوم جنگ به دلیل تبلیغات بعضا نادرست و منفی، نگاه منفی به جریان جنگ عراق علیه ایران دارد در حالی که این اسناد با نگاه کاملا علمی در دفاع از منابع ملی نشاندهنده و در تایید حقانیت ایران است بدون اینکه نیاز به تبلیغ و توجیه داشته باشد. به طور مثال اسناد مربوط جریان حمله شیمیایی به سردشت و حلبچه هنوز از نظر زمانی آزادسازی نشدهاند، اما پژوهشهای بینالمللی خوبی درباره آنها داریم. مثلا یک محقق و خبرنگار ایرانیالاصل به نام خانم کامین محمدی درباره سردشت چندین کار میدانی و مفصل انجام داده که چاپ هم شده در حالی که بسیاری از جمله خود من، اصلا اطلاع نداشتیم که منطقه سردشت هم به اندازه حلبچه دچار فاجعه حمله شیمیایی ارتش بعثی عراق بوده و تصوری از حجم این فاجعه و ابعاد ادامهدار آن نداشتیم. اینقدر حجم فاجعه گسترده است که مردم آن منطقه، هنوز دچار سرطان خون و لوکمی هستند. در این قبیل موارد هنوز هم به اندازه لازم و کافی به دنیا گفته نشده، با این حال اسناد آن در سازمان ملل متحد مطرح شده و پرونده قطوری دارد و دیگران از منظر خودشان درباره آن نوشتهاند. برای برخی، جنگ فقط در حد خاطره تابناک یا ابزار تسویه حساب سیاسی باقی مانده اما جنگ بخشی از تاریخ مقدس معاصر است. بخش مقدسی از تاریخ معاصر همه ملت ایران که منحصر به حکومت و دولت نیست و اگر دولت ایران واقعا دغدغه منافع ملی داشته باشد باید با جنگ به عنوان یک مقوله علمی و آکادمیک برخورد کند که هیچ مغایرتی با عواطف و منافع ملی هم ندارد بلکه مکملش است اما متاسفانه بهویژه در سالهای اخیر با مقوله جنگ به عنوان یک موضوع ابزاری و موضوعی برای تسویه حسابهای شخصی و گروهی به عنوان نوعی فوتبال سیاسی داخلی و سلاحی دارای تاریخ مصرف نگاه شد و به همین دلیل هم کمتر محقق جدی رغبت میکند به پژوهش درباره این موضوع بپردازد. گویی تاریخنگاری جنگ منحصر به تیپ فکری خاصی شده و امکان ارتباط برقرار کردن با افراد این حوزه بسیار کم است، به همین دلیل مرور زمان میطلبد چرا که جنبه حماسی احساسی غلبه داشته و دیر یا زود این موضوع باید به عقلانیت و تعادل برسد. به نظرم پژوهشهای جدیتر درباره جنگ هشتساله در ایران حداکثر ۶ تا ۷ سال آینده اتفاق خواهند افتاد، میگویم حداکثر چرا که این اتفاق باید تاکنون هم آغاز شده باشد.»
این پژوهشگر تاریخ ادامه میدهد: «با استفاده از واژه «دفاع مقدس» موافقم، بهشخصه نه منتفع از موضوع جنگم و نه میراثخوار آن که بخواهم نفعی داشته باشم. به هر حال در دوران جنگ هشتساله، ایران در یک هجوم بینالمللی و در اغلب موارد به واقع در جامعه بینالمللی منزوی و تنها بود. از این نظر ایران مورد تعرض جامعه بینالمللی بود و بخش عمدهای از آن به خاطر سوءسیاست کشورهایی بود که میخواستند آب خوش از گلوی ایران پایین نرود. ایران از قرن ۱۹ به عنوان تنها کشور مستقل حوزه خلیجفارس بوده و بریتانیا، روسیه و بعد آمریکا برایش نقشه داشتند و ایران قوی مورد علاقه غرب نبود به همین دلیل جنگ بهترین فرصت برای آنان بود که ایران را نه اینکه حتما نابود اما ضعیف و کوچک کنند.»
وی میگوید: «خاطرات افراد و دولتمردان همچنین تاریخ شفاهی جنگ حتما باید مورد توجه قرار گیرد ولی با اما و اگر. یک خاطرهنویس معمولا اگر متکی به یادداشت روزنامه نباشد ذهنش محدود میشود و کلیات در ذهنش باقی میمانند. از سوی دیگر همه آدمها بهویژه در برهههای حساس، خاطراتشان را در سالها رتوش و اصلاح میکنند و مسایلی که دوست دارند و در خاطرشان میماند، مینویسند، بنابراین باید با احتیاط به عنوان یکی از صدها منابع به آنها استناد شود. متاسفانه وقتی میگویند تاریخ شفاهی جنگ، نخست یاد نظامیان ایرانی و بعد نظامیان عراقی میافتیم و والسلام. تمام افرادی که در جامعه بینالمللی به نوعی با جنگ ایران و عراق ارتباط داشتند، شامل غیرایرانیان و غیرعراقیانی که در جنگ بودند یا خبرنگاران خارجی که در دوران جنگ به ایران آمدند، همگی خاطراتی دارند که بخش کوچکی از آنها چاپ شده و کسی سراغ آنها نرفته است. فرض کنید فرماندهان نظامی آمریکایی یا اعضای وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا، بریتانیا، کشورهای عضو ناتو یا کشورهای عربی دیگر که مناسباتی با ایران یا عراق داشتند، بخش ارزشمندی از تاریخ شفاهی جنگ محسوب میشوند. دولت باید از پژوهشگران حمایت کند تا محققان بینالمللی یا ایرانیانی که در جامعه بینالمللی فعالند به عنوان پروژههایی، خاطرات این افراد را ضبط و ثبت کنند. تصوری که تاریخ شفاهی جنگ تنها شامل نظامیان ایرانی یا سیاستمداران ایرانی است، برای شروع خوب و لازم بوده اما کافی نیست و عرصهای پیمودهنشده در زمینه تاریخ شفاهی جنگ داریم که اصلا به فکر آن نبوده و نیستیم.»
این تاریخپژوه درباره اهمیت پژوهش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در پژوهشهای جهانی میگوید: «وقتی راجع به تاریخ جنگ صحبت میکنیم، در واقع درباره تاریخ ایران، تاریخ روابط ایران با غرب، تاریخ خلیج فارس و تاریخ روابط ایران با همسایگان عربش صحبت میکنیم، یعنی در تمام این تحولات مقدمات جنگ را میبینیم و پس از آن تبعات جنگ، هر روز و هر لحظه در زندگی ما دیده میشوند؛ بنابراین نمیتوان تاریخ جنگ را از لحظهلحظه تاریخ و گذشته ایران جدا کرد. به نظرم تاریخ جنگ هم به دلیل تبعات اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی آن در ایران و هم در منطقه و جامعه بینالمللی یکی از مهمترین موضوعهایی است که بسیار جای کار دارد و به هیچ وجه جامعه پژوهشی ما از آن اشباع نشده و هنوز به پایان راه نرسیدهایم؛ حتی هنوز به میانه راه هم نرسیدهایم و تازه در آغاز راه قرار داریم.»