تاریخ بعد از انقلاب چگونه ساخته شد؟

تاریخ بعد از انقلاب چگونه ساخته شد؟

۱۷ تیر ۱۳۹۸ - ۰۸ ژوئیه ۲۰۱۹
اجتماعی

کاظمی: تاریخ‌نگاری رسمی فضایی برای نگاه انتقادی فراهم نمی‌کند

توسلی: بعد از خرداد ۶۰ تمام احزاب سیاسی یا رفتند یا کرکره‌ها را پایین کشیدند

حذف افراد و گروه‌ها و نگاه یک‌جانبه در تاریخ‌نگاری پس از انقلاب از مواردی است که بسیاری از مردم هم بر آن تاکید دارند. اما چه اتفاقی می‌افتد که تاریخ‌نگاری پس از انقلاب دچار چنین وضعیتی می‌شود؟ بسیاری از پژوهشگران این حوزه معتقدند که تاریخ‌نگاری پس از انقلاب به‌دلیل هزینه‌های زیاد و محدودیت‌ها در دسترسی به اطلاعات، توسط نهادها و سازمان‌های دولتی انجام شده است. از سوی دیگر این تاریخ‌نگاری گاه به‌دلیل اهداف خاصی که این نهادها به‌دنبال آن هستند، دستخوش یک‌سونگری‌هایی می‌شود که در کلیت جریان آسیب‌زاست.

با این حال روایت این‌که چگونه گروه‌های سیاسی دیگر از صحنه معادلات پس از انقلاب یک‌به‌یک حذف شدند از مواردی است که تلاش کردیم در گفت‌وگویی میان محمد توسلی حجتی، سومین دبیرکل نهضت آزادی ایران و محسن کاظمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر به دلایل آن بپردازیم.

در تاریخ‌نگاری انقلاب، دیده شده است که گروه‌ها، افراد و احزاب حذف شده‌اند و روایت‌ها اغلب یک‌سویه است. چه اتفاقی افتاده که به این نقطه رسیده است؟

توسلی: بعد از خرداد ۶۰ تمام احزاب سیاسی یا رفتند یا کرکره‌ها را پایین کشیدند، فقط نهضت آزادی به اعتبار سابقه رهبرانش بود که توانست این پرچم را بالا نگه دارد؛ در شرایطی که هر اقدامی با هزینه‌های سنگینی روبه‌رو بود که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم. در سمینار «تامین آزادی و سلامت انتخابات» مطالبه تاریخی مردم بود که انتخابات آزاد و سلامت باشد و مردم بر سرنوشت خود طبق قانون اساسی حاکم باشند. ماجرای برخورد با مهندس صباغیان و مهندس معین‌فر در مجلس اول، در پی گزارش رویدادهای تلخ همین برخوردی است که در دفتر نهضت اتفاق افتاد.

آیت‌الله خمینی در ۲۹ تیرماه ۵۹ ضمن یک سخنرانی فرمودند: «من هر روزی که از این انقلاب می‌گذرد، بیشتر توجه به این معنا پیدا می‌کنم که ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر و در هر دو جهت در پیشگاه ملت باید جواب بدهیم. مردم همان‌طور که می‌دانید ریختند در خیابان‌ها و این جرثومه فساد را بیرون کردند و به پیروزی نسبی رسیدند. وقتی که امر دست ما افتاد هیچ کدام انقلابی عمل نکردیم و اگر چنانچه ما تجربه داشتیم یعنی یک انقلاب کرده بودیم و از بین رفته بودیم، این طور عمل نمی‌کردیم. ما با بی‌تجربگی این انقلاب را ایجاد کردیم. یعنی ملت کرد و ما بی‌تجربگی آن کارهای انقلابی که باید در اول انقلاب بشود با مسامحه گذراندیم و آن مسامحه موجب شد که این گرفتاری‌ها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر این‌که انقلابی جبران کنیم...

از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد بتواند مملکت را اداره کند[قرار می‌‏دادیم]، نه یک دولتی که نتواند. منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم[تا]بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب شد و خطا شد...»

دیدگاه بازرگان در این زمینه چه بود؟

توسلی: بازرگان در ۶ مردادماه ۵۹ در نامه‌ای سرگشاده، بسیار مودبانه و طولانی که قبلا منتشر شده به این مطالب پاسخ داد و در مقدمه آن تصریح کرد: «به نظر اینجانب نه‌تنها در آن زمان مسامحه‌ای و خطایی از ناحیه آن‌جناب رخ نداده است بلکه وقتی سرگذشت جستجو و گزینش مسئول دولت موقت را از خاطر می‌گذرانیم هم عمل رهبر عالیقدر از روی بصیرت و تجربت و مشورت صورت گرفته، اختیار و اشعار کامل از هر جهت داشته‌اند و از ناحیه بنده اعلام موضع و اتمام حجت همراه با پیش‌بینی‌های لازم انجام گردیده جای هیچ‌گونه ابهام و اغوا یا ایراد بعدی وجود نداشته است و حملات و اعتراضات بی‌اساس که از چپ و راست باریدن گرفته است ناحق و ناجوانمردانه است...»

یکسونگری تاریخ‌نگاری درباره نهضت آزادی نیز اتفاق افتاده است، از سوی دیگر آثار و کتاب‌ها تنها تا سال ۶۰ منتشر شده است. در این زمینه دیدگاه شما چیست؟

توسلی: در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۴ نهضت آزادی به‌طور طبیعی برای تقویت فرایند گذار به دموکراسی احساس وظیفه کرد که مهندس بازرگان در انتخابات ثبت نام کند. با توجه به تاییدهای گذشته که در مراحل مختلف از سوابق دیانت و خدمات مهندس بازرگان شده بود و او را به‌عنوان دولت امام زمان معرفی کرده بودند مع‌الوصف بازرگان را رد صلاحیت کردند که حتی نامزد انتخابات نشود.
پس از این رخداد از همه کسانی که از بازرگان در انتخابات دفاع کردند «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» تشکیل شد که بین سال ۶۵ تا ۶۹ فعالیت داشت. در سال ۶۹ نامه مودبانه، کارشناسی و مشفقانه ۹۰ امضایی معروف به رییس جمهوری وقت آقای هاشمی رفسنجانی منتشر شد که پیامدهایش دستگیری‌های گسترده و محکومیت‌هایی سنگین بود که جزئیات آن در اسناد تاریخی از جمله در کتاب «در میهمانی حاج آقا» به قلم دکتر فرهاد بهبهانی یکی از بازداشت‌شدگان، آمده است.

پیش از آن اشغال سفارت آمریکا بود که دولت موقت و شورای انقلاب مخالف بودند. بحث اشغال سفارت آمریکا بحث ساده‌ای نبود و هنوز آثار و تبعات آن را تحمل می‌کنیم که یکی از آن‌ها ۸ سال جنگ تحمیلی است. این جنگ یکی از رویدادهای مهم کشور ما بود. تا زمانی که دشمن در خاک ما بود وظیفه ملی بود همه شرکت کنند و ما هم شرکت کردیم اما بعد از پیروزی خرمشهر، تمام تحلیل‌ها نشان می‌داد که باید از این فرصت استفاده کنیم و جنگ را خاتمه دهیم و ادامه جنگ در راستای منافع ملی ما نبود اما نپذیرفتند. ما از سال ۶۱ تا ۶۴ نظرات خودمان را خصوصی به شورای عالی دفاع و آیت‌الله خمینی نوشتیم که بعضی از آن‌ها منتشر شده است. اما از سال ۶۴ که فضای جنگ کاملا عوض شد و موشک‌باران آغاز شد، احساس کردیم که یک وظیفه ملی است که در ارتباط با جنگ باید اظهار نظر و اقدامی آگاهی‌بخش داشته باشیم.

بین سال‌های ۶۴ تا ۶۷، نهضت ۵۳ نشریه کلیدی داشت که عمدتا تحلیلی و آموزشی بودند. افرادی که آن موقع در وزارت امور خارجه مسئول بودند، نه دانش روابط بین‌الملل و نه تجربه دیپلماسی داشتند. در چنین شرایطی تصور عمومی آنان این بود که پیروزی فقط در میدان جنگ به‌دست می‌آید؛ در حالی‌که ویتنامی‌ها که با آمریکایی‌ها می‌جنگیدند، همزمان تیم دیپلماسی آن‌ها در پاریس مذاکره می‌کرد.

با وجود فعالیت‌هایی که نهضت آزادی در طول سال‌های پس از انقلاب داشت، در مقطعی فعالیت‌ این گروه متوقف می‌شود، درباره این مساله بگویید.

توسلی: در دهه ۶۰ هر روز ما مساله داشتیم. هجوم به دفتر، ‌بستن دفتر،‌ بردن اسناد نهضت. فقط به یکی از اتفاقات اشاره می‌کنم که ۲۵ اردیبهشت ۶۵، در سالگرد تاسیس نهضت، چند نفر از رهبران و اعضای نهضت به بهشت زهرا رفتند تا سر قبر آقای طالقانی فاتحه بخوانند. در همان ورودی بهشت زهرا آن‌ها را بازداشت کردند و تحویل گروه اطلاعاتی دادند، آن‌ها را چشم بسته به بیابان‌های کهریزک بردند و ضمن ضرب و شتم صحنه اعدام برای آن‌ها فراهم کردند، جزئیات این رویداد طی بیانیه‌ای منتشر شد و در اسناد نهضت آمده است.

بدون مسئولیت سردبیر
بعد از پیروزی انقلاب باید دید در قبال گفتمان تعالی‌بخش مهندس بازرگان و نهضت آزادی، گفتمان روحانیت حاکم در قبال آنان چگونه عمل کرده است؟ در پی بیانیه «هشدار» در اردیبهشت ۶۷ در خصوص پیامدهای تداوم جنگ تحمیلی،‌ بازداشت‌های سال ۶۷، بسته شدن دفتر نهضت و سپس صدور نامه ۹۰ امضایی در اردیبهشت ۶۹، ‌بازداشت‌های سال ۶۹، شکنجه‌های شدید در دوران آقای هاشمی،‌ محکومیت‌های ۹ نفر به زندان و بعد از آن بازداشت‌های وسیع سال ۸۰ که آقای امیر محبیان در سرمقاله‌ای در روزنامه رسالت نوشت که «نهضت آزادی باید صفر شود». بازداشت‌های سال ۸۸ و سال ۹۰ و محکومیت‌ها و احکام سنگین‌تری که هنوز بالای سر دوستان ماست.

بنابراین علت این‌ که ما در سال‌های گذشته عموما با محدودیت مواجه بوده‌ایم و آثار ما چاپ نشده این واقعیت است که این جریان برای پیگیری و پاسداری از مطالبات تاریخی ملت ایران که در آرمان‌های انقلاب ۵۷ نیز تبلور داشت یعنی آزادی، استقلال، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانونی ایستادگی کرده و امروز بعد از ۴ دهه وقتی ارزیابی می‌کنید می‌بینید به نظر بسیاری همان گفتمان است که امروز می‌تواند پاسخگوی بحران‌های جاری کشور و خروج از آن‌ها باشد. اگر این سرمایه‌گذاری و ایستادگی انجام شده، انگیزه شخصی نبوده بلکه انجام وظیفه دینی و ملی بوده است تا از موانع عبور کرده و ملت ایران بتواند زمینه‌های لازم برای توسعه پایدار و همه‌جانبه در کشور را فرهم سازد و جامعه ما بتواند به جایگاه والای خود برسد.

آقای کاظمیدر تاریخ‌نگاری پس از انقلاب چه اتفاقی می‌افتد که بسیاری از گروه‌ها، افراد حذف شده‌اند. چرا و چگونه حذف شده‌اند؟

کاظمی: تاریخ‌نگاری پیش از انقلاب که وضعیت مشخصی دارد. تاریخ‌نگاری سنتی کلاسیک اقبالی داریم و کار خودش را می‌کند و اعتقادش بر این است که از وقایع و پدیده‌ها باید فاصله گرفت. آن واقعه‌ها باید منجمد شوند تا بتوان درباره آن‌ها صحبت کرد. اما انقلاب اسلامی در یک محیط مدرن در جهان ایجاد شد. تاریخ‌نگاری آن هم تحت تاثیر این وضعیت مدرن است. به نظر من، تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی در این ۴۰ ساله را باید از نگاه معرفت‌شناسانه ببینیم، تا دریابیم که در این تاریخ‌نگاری چگونه گروه‌ها و سازمان‌ها یا هر فردی که نقشی داشته‌اند کنار زده می‌شوند و به امر واقع در پدیده‌های تاریخی گزینشی نگریسته می‌شود؛ و نتیجه آن آه و ناله‌ای است که در چند سال گذشته از طرف متولیان تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی بلند شده که چه؟!‌ که تطهیرنگاری پهلوی‌ها صورت گرفته است، و در برخی تجمعات شعار سر داده می‌شود: رضاشاه روحت شاد! و وضع به‌قدری وخیم می‌شود که رضا پهلوی به عنوان یک آلترناتیو برای انقلاب جای طرح می‌یابد.

تاریخ‌نگاری انقلاب در تمام این مدت ۴۰ سال، در گرو و چنبره عقل دینی و نگاه دینی بوده است، نه عقل فلسفی. عقل فلسفی نگاه انتقادی می‌آورد، و از آن‌چه هست، و شد سوال می‌کند تا به نتیجه فلسفی برسد. در تاریخ‌نگاری رسمی انقلاب جولانی برای نگاه انتقادی به پدیده‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میسر نبوده است. این مشکل را به عنوان یک معضل تاریخ‌نگاری رسمی انقلاب باید بپذیریم.

پس از پیروزی انقلاب ما دچار یک جبر تاریخی (دترمنیسم) هستیم که روی خط افقی حرکت دارد. این خط مرز ایدئولوژیک است و در این مرز هر کسی با من است، با من است و هر کسی با من نیست، بر من است. این باعث شد که بسیاری از گروه‌ها، سازمان‌ها و کسانی که با شعارها و علم‌های مختلف فعالیت می‌کردند بعدها نتوانند ذیل این خط قرار بگیرند و رفته‌رفته یا خودشان کنار رفتند یا ایزوله شدند یا حذف شدند، بخشی از آن‌ها نیز رویاروی نظام ایستادند. مثل چریک‌های فدایی خلق، حزب توده یا سازمان مجاهدین خلق. چرا؟ چون ما حلقه را تنگ کردیم. سقف آن خط را پایین آوردیم. سقف این انقلاب بالا بود اما آن را پایین آوردیم و هر چه پایین‌تر آمد، گروه‌ها و سازمان‌های کمتری در آن قرار گرفتند. این مشکل را داشتیم.

این انقلاب مراحل و دوره‌های مختلفی را طی کرده و قرائت رسمی می‌گوید انقلاب اسلامی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ کلید خورد اما ما جلوتر از ۴۲، انجمن‌های ایالتی و ولایتی را داریم. و وقایع و اتفاقات دیگری که شکل می‌گیرد و جلو می‌آید. وقایع و اتفاقات تاریخی به هم زنجیره‌وار مرتبط هستند و چون مهره‌های دومینو روی هم تاثیر می‌گذارند و موج‌ها روی موج. تمام این‌ها را که به عقب برگردید به مشروطه می‌رسیم. مشروطه، ما را وارد فضای مدرن می‌کند. بعد تمام وقایع سلسله‌وار به هم گره می‌خورند. حتی در ارتباط ارگانیکی که با هم پیدا می‌کنند از دل آن‌ها گروه ۵۳ نفر بیرون می‌آید. حزب توده بیرون می‌آید. از حزب توده گروه‌های دیگری مثل سازمان انقلابی، طوفان، ... و رنجبران سر برون می‌آورند. گروه‌های چپ دیگری نیز در اواخر دهه ۴۰ و ۵۰ مانند گروه سیروس نهاوندی، گروه نیکخواه (گروه کاخ)، گروه گلسرخی و دانشیان، گروه مصطفی شعاعیان، کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، چریک‌های فدایی خلق (گروه جزنی و گروه احمدزاده)، پیکار و ... چون موج روی موج، سینوسی حرکت دارند، و روی هم تأثیر دارند. نیز در این امواج گروه‌های نهضت آزادی، مؤتلفه، مجاهدین خلق، بدر، صف، منصورون و ... صداهایی با فرکانس‌های مختلف ساطع هستند. اما در تاریخ‌نگاری رسمی تک‌خطی فقط صداهای گروه‌های اسلامی است که به گوش می‌رسد.

چه اتفاقی باعث می‌شود که این حذف‌ها شروع شود؟

کاظمی: ما باید بپذیریم بالاخره این انقلابی که در سال ۵۷ به وقوع می‌پیوندد، گروه‌ها، سازمان‌ها، دسته‌جات و حتی مردم با آرا و عقاید مختلف در آن حضور و وحدت استراتژیکی داشتند. این وحدت پس از پیروزی می‌شکند. پس از پیروزی انقلاب سهم‌خواهی‌ها شروع می‌شود و گروه‌هایی که در مرکز قدرت هستند شروع به حذف گروه‌های رقیب می‌کنند. آنان که تاب نمی‌آورند از کشور خارج می‌شوند، حالا در خارج اتفاق جالبی رخ می‌دهد؛ اتحاد استراتژیک دیگری شکل می‌گیرد، اما این‌بار علیه جمهوری اسلامی و صاحبان قدرت آن. جالب‌‌تر این‌که گروه‌های مبارز در خارج از کشور با کسانی که روزی علیه آن‌ها فعالیت می‌کردند مثل سلطنت‌طلبان وحدت استراتژیک می‌یابند! فیلم «ملکه و من» از ناهید سروستانی خروجی این وحدت استراتژیک است. سروستانی و خانواده‌اش علیه رژیم شاه مبارزه کردند و شکنجه‌های سخت و سنگینی را متحمل شدند و برای براندازی آن حکومت تلاش کردند. اما پس از پیروزی انقلاب،‌ چریک‌های فدایی خلق در مسیری می‌افتند و می‌روند، که با دشمنان دیروز خود متحد می‌شوند. در این بزنگاه، تاریخ‌نگاری رسمی مجالی به عقل فلسفی نمی‌دهد تا این بودن و شدن را تحلیل، تفسیر و تأویل کند.

این نوع حذف کردن‌ها و نگاه‌ها موجب قرائت‌های یک‌سویه، تک‌خطی و رسمی از پدیده‌های تاریخی می‌شود. تاریخ مهندسی شده مخاطب را به وادی شک می‌اندازد، و این شک راه ورود اطلاعات تاریخی درست و غلط دیگر می‌شود. این‌گونه است که تاریخ‌نگاری یک‌سویه و رسمی خود زمینه‌های تطهیر تاریخ پهلوی را فراهم می‌کند. وقتی صحبت از تطهیر است، به معنای آن نیست که رژیم پهلوی به تمامی ملوث بود و حال تطهیر می‌شود، بلکه منظور آن است که تاریخ‌نگاری انقلاب ناخواسته زمینه‌ای را فراهم می‌کند تا در کارنامه رژیم پهلوی اغراق صورت بگیرد، و از ضعف‌ها، مفاسد، ظلم‌ها و جنایات آن چشم‌پوشی گردد.
وقتی ما حاضر نباشیم که نهضت آزادی تاریخ خودش را بگوید، حاضر نباشیم دیگر گروه‌ها تاریخ خود را بگویند؛ بالتبع جای آن‌ها در تاریخ خالی می‌ماند، و جای خالی ممکن است با تحریف‌های تاریخ‌نگاری پر شوند.

بدون مسئولیت سردبیر

اتفاقی که درباره نهضت آزادی افتاد این است که تا سال ۶۰ کتاب‌هایی منتشر می‌کند و پس از آن دیگر به راحتی نمی‌تواند فعالیتی در این زمینه داشته باشد یا آثار با سانسور منتشر می‌شود. واکنش شما به این مساله چه بوده است؟

توسلی: واکنش ما در واقع پرداختن به ریشه‌های مسائل و مشکلات بوده است. ما اجبارا با وزارت ارشاد مدارا کرده‌ایم تا آثاری که در فضای مجازی منتشر می‌شود لااقل به‌صورت چاپ شده هم در اختیار شهروندان قرار بگیرد. ما در این ۴ دهه کوشش کردیم به رسالت آگاهی‌بخشی خود عمل کنیم و مطالبات ملت که از مشروطه مطرح و در نهضت ملی ایران در دهه ۳۰ تقویت شده و در انقلاب هم مطرح بوده پاسداری کنیم. نهضت در طول این سال‌ها تلاش کرده که نقاط کلیدی را که موجب انحراف بوده و راهکارهای قانونی برای خروج از مشکلات را مطرح کند. به همین علل گاهی نشر آثار با محدودیت مواجه شده است و گاهی روزنامه‌ها آن‌ها را منتشر کرده‌اند.
مهندس بازرگان بعد از «انقلاب ایران در دو حرکت» و «گمراهان» تا سال ۷۳ آثار متعدد دیگری در راستای رسالت آگاهی‌بخشی از جمله چهار جلد «بازیابی ارزش‌ها» دارد که در مجموعه آثار ۲۳ تا ۳۱ آمده است. امید است وزارت ارشاد با سعه صدر لازم زمینه‌های لازم برای چاپ این آثار را فراهم سازد.

آیا کتاب‌های مهندس بازرگان را روایت‌گر تاریخ نهضت آزادی در نظر می‌گیرید؟

توسلی: آثار بازرگان که تاکنون ۳۱ جلد آن چاپ شده و چند جلد دیگر آن در دست اقدام است می‌تواند به لحاظ فکری و اجتماعی راهنمای عمل برای ما باشد. سوابق و اسناد نهضت آزادی از سال ۱۳۴۰ به‌صورت فایل در فضای مجازی در اختیار همگان قرار دارد و اسناد سال‌های ۱۳۴۰ تا اوایل دهه ۶۰ قبلا چاپ شده است. امید است وزارت ارشاد نسبت به تجدید چاپ آن‌ها و چاپ بقیه اسناد تاریخی نهضت آزادی ایران همکاری و مساعدت لازم را مبذول دارند. اسناد نهضت خام است و همه شهروندان به‌ویژه پژوهشگران تاریخ می‌توانند به آن‌ها مراجعه کنند و تحلیل خود را داشته باشند.

اشخاص پژوهشگر دیگری چون آقای یوسفی اشکوری دو جلد «در تکاپوی آزادی» درباره مهندس بازرگان را تهیه و بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان آن‌ها را منتشر کرده است. سرهنگ غلامرضا نجاتی نیز دو جلد خاطرات مهندس بازرگان را با عنوان «۶۰ سال خدمت و مقاومت» تهیه و اتشارات رسا آن‌ها را منتشر کرده است. خاطرات دکتر یزدی که ۱۰ جلد است تاکنون دو جلد آن توسط انتشارات کویر به چاپ رسیده است. تلاش شده است تا در قالب خاطرات و اسناد سوابق تاریخی این گفتمان در اختیار جامعه گذاشته شود. ما محدودیت داریم و امکانات زیادی نداریم. در حال حاضر تنظیم خاطرات خودم نیز در دست اقدام است. جلد اول آن مربوط به خاطرات تا سال ۵۷ و انقلاب است که در وزارت ارشاد بررسی و نهایی شده است. جلد دوم، مربوط به خاطرات دو سال اول انقلاب است که اسناد تاریخی مدیریت شهر تهران را در آن دوران بحرانی ارائه می‌کند.

خاطرات و تاریخ شفاهی به مثابه مواد خام تاریخی است که باید تاریخ‌نگاری شوند، درباره گروه‌ها تا چه اندازه همراه با واقعیت آن‌هاست؟

کاظمی: بخش زیادی از کتاب‌هایی که درباره انقلاب منتشر شده،‌ خاطرات را شکل می‌دهند، با عناوینی چون خاطرات سیاسی، خاطرات مبارزان سیاسی، خاطرات مهاجرت‌های سوسیالیستی،‌ خاطرات زندان و ... از جبهه ملی و نیروی سوم تا‌ نهضت آزادی، از حزب توده تا چریک‌های فدایی خلق، از فداییان اسلام تا مؤتلفه، از حزب ملل اسلامی تا بدر و منصورون، از مجاهدین خلق تا پیکار، همه و همه تلاش کرده‌اند تا با کمک خاطرات ردپای خود را در تاریخ حفظ کنند. آنان که خاطرات را به سوی تاریخ شفاهی برده‌اند قابل اعتناترند.

باید بدانید که خاطرات بیشتر به ادبیات نزدیک است ولی تاریخ شفاهی به تاریخ نزدیک است. برای این که هم از خاطرات استفاده شود و هم آن را به تاریخ نزدیک کرد، باید به سوی تاریخ‌نگاری شفاهی رفت. در دسته‌بندی و تقسیم‌بندی منابع تاریخی، خاطرات به لحاظ اعتبار در درجه آخر قرار می‌گیرند، چرا که بیشتر خاطرات تاریخ تبرئه است و تک‌محور و با زبان «من راوی» روایت می‌شوند. در خاطرات نگاه از یک زاویه است و زوایای دیگر دیده نمی‌شوند؛ اما در تاریخ شفاهی نگاه بُعد می‌گیرد، به مدد راستی‌آزمایی و اعتبارسنجی.

در ایران این اتفاق تا جایی درست پیش رفت اما دوباره دارد به انحراف می‌رود چون همین تاریخ شفاهی مطمح نظر صاحبان قدرت و قدرت‌سالاران قرار گرفته و آن را برای اهداف خود مصادره به مطلوب می‌کنند. یکی از شعارهای تاریخ شفاهی این است که باید بتوانیم تاریخ را همگانی کنیم چرا که به سبب آن می‌توان انحصار تاریخ‌نگاری حاکمیتی را شکست و از تسلط صاحبان قدرت بر آن جلوگیری کرد. وقتی آحاد ملت یاد بگیرند یادداشت روزانه بنویسند، خاطرات خود را منتشر کنند و تاریخ بنویسند، آنگاه قرائت‌های مختلفی در دسترس خواهد بود. اما اکنون تاریخ شفاهی در اختیار نهادهای انقلابی، سازمان‌ها و مراکز نظامی است! و آنان با نگاه و اهداف خودشان تاریخ می‌نویسند.

عمومی‌سازی یا همگانی‌سازی که یک شعار اصولی برای تاریخ شفاهی بود که در ایران به عوام‌زدگی تبدیل شده است. یعنی روایت پاپیولار (روایت مردمی) جای خود را به روایت پروپاگاندا (روایت تبلیغی) داده است و این امر به تاریخ‌نگاری لطمه می‌زند و متاسفانه خیلی شایع شده است. اخیرا یادداشتی درباره این قضیه جدی و خطرناک نوشتم و هشدار دادم از هر سو صدای تاریخ شفاهی به گوش می‌رسد. همه این‌ها می‌تواند در خلأ قرائت‌ها و نبود گفتارهای دیگر، تاریخ را تحریف کند. وقتی که شما تمام امکانات و ابزار را بسیج می‌کنید که یک واقعه فقط از یک نگاه روایت شود، تحریف اتفاق می‌افتد.

به نظر من بحث جلوگیری از تحریفات تاریخی یک امر لازم برای حکومت جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی می‌خواهد مصونیت پیدا کند باید خودش پیش‌قراول شود و وقایع و پدیده‌های تاریخی را همان‌طور که بوده بنویسد نه آن‌طور که دوست دارد یا باید می‌بوده بلکه آن‌طور که اتفاق افتاده است. مردم صاحب شعور و عقل هستند و متوجه ملاحظات و تنگناها خواهند بود.
ما اگر بخواهیم خود را محدود کنیم به خاطرات مبارزان مسلمان، و از نقش دیگر گروه‌ها و نگاه‌ها و نگره‌ها چشم بپوشیم. زمینه نفوذ و تحریف در تاریخ‌نگاری فراهم می‌شود، و تاریخ پهلوی با آن همه ظلم و جور تطهیر و توجیه می‌شود. به نظر من تطهیر یا توجیه عملکرد آن‌ها به‌دلیل آن نیست که آن‌ها در خارج تاریخ‌نگاری می‌کنند بلکه تطهیر آن‌ها به وسیله ما اتفاق می‌افتد که بسته عمل می‌کنیم و بسته تاریخ می‌نویسیم. لذا تمام عملکرد انقلاب و مشکلات به پای ما نوشته می‌شود و آن‌ها تطهیر می‌شوند.

گفتید تاریخ شفاهی از یک دوره رو به انحراف رفته است،‌ این نقطه چه دوره‌ای است؟

کاظمی: تاریخ شفاهی در دنیا سه مرحله را طی کرده و در دور چهارم است. تاریخ شفاهی در دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ در دانشگاه کلمبیا و به گفته بعضی در دانشگاه شیکاگو شکل می‌گیرد. در دور اول توجه به الیت‌های جامعه (نخبگان) است، در این زمان برگزیدگان جنگاوران و کهنه سربازان هستند، و از موضوعات مهم آن هلوکاست است. تاریخ شفاهی در دور دوم به سوی توده‌ها و جریان‌های مارکسیستی، فمنیستی و سوبالترن (فرودستان) سوق می‌یابد، در دور سوم تاریخ شفاهی هدایت‌شونده پیش می‌رود. اکنون در مرحله چهارم، تاریخ شفاهی وارد مرتبه انتقادی و تأویل شده است.

اما ‌تاریخ شفاهی در ایران بعد از انقلاب و حدود ۴۰ سال پس از دنیا، بروز و ظهور می‌یابد. در ایران هم بعد از پایان جنگ تاریخ‌نگاری شفاهی شروع می‌شود. یعنی تاریخ شفاهی را مدیون انقلاب و جنگ هستیم، اما نباید در قبض ید این دو پدیده باقی بماند، باید اجازه داد سایر بخش‌ها و لایه‌های اجتماعی و صنوف و هنرمندان درگیر آن شوند. تاریخ را فقط سیاسی نبینیم و آن را فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هم ببینیم. تاریخ شفاهی در ایران هنوز عمومی نشده و تاریخ توده‌ها را بازنگفته، اسیر مرحله هدایت می‌شود. یعنی مراکز و صاحبان قدرت آن را مصارده به مطلوب خود کرده و به سمت و سویی که می‌خواهند هدایتش می‌کنند؛ و اصلاً ‌اجازه ورود به مرحله تأویل و انتقاد نمی‌دهند. به عبارتی تاریخ شفاهی مورد سوءاستفاده قدرتمندان قرار دارد، هدایت می‌شود و تاریخ تصنعی را شکل می‌دهد و خاطرات گلخانه‌ای در اختیار جامعه می‌گذارد.

نهضت آزادی درباره خودش حرف زده و نوشته، نگاه نهضت آزادی به گروه‌های دیگر چه بوده است؟

توسلی: نهضت آزادی ایران رسالت تاریخ‌نویسی ندارد؛ رسالتش آگاهی‌بخشی بوده است. افرادی مثل آقای کاظمی که بر تاریخ تسلط دارند در خصوص اشخاص و گروه‌های اجتماعی نوشته‌های فراوان دارند. ما در آن حدی که با گروه‌های دیگر ارتباط داشته‌ایم، مثلا با جبهه ملی ایران، نظراتمان در اسناد نهضت موجود است. اما در شرایط امروز کشور باید نگاه وسیعی داشته باشیم که پاسخگوی چالش‌های مورد ابتلای مدیریت کشور باشد. باید یک گفتمان ملی را در جامعه مطرح و پیگیری کنیم که وجوه اشتراک همه ملت ایران باشد و همه زیر یک پرچم و گفتمان بیایند که همان مطالبات ملی یعنی آزادی، حاکمیت ملی، استقلال و عدالت اجتماعی است که همواره مطالبات تاریخی مردم ایران بوده است و باید جزو منشور مشترک همه احزاب و گروه‌های اجتماعی باشد. در شرایط کنونی همه احزاب و گروه‌های اجتماعی ضروری است با تقویت فرایند گفت‌وگو بین خود به‌تدریج یک منشور مشترک اصلاحات شکل بگیرد و همه گروه‌ها در راستای آن به‌طور متمرکز اقدام کنند و از مطرح کردن مسائل گروهی یا فرعی خودشان پرهیز کنند.

مردم ما نسبت به تاریخ‌نگاری‌ها نگاه تدافعی دارند که معمولا نیز از کتاب‌های مدرسه شروع می‌شود. چه اتفاقی افتاده که مردم نسبت به آن‌چه در کتاب‌های تاریخ داخلی آمده چنین واکنشی نشان می‌دهند؟

کاظمی: نگاه تدافعی به دلیل عملکرد حاکمان است و این کتاب‌ها اگر کتاب‌های رسمی هستند به‌تبع مردم هم با چیزهای رسمی، رسمی برخورد می‌کنند. به نظر من این عدم اعتماد به این دلیل است که این تصور به حق در آن‌ها شکل گرفته که کتاب‌هایی که در آموزش و پرورش نوشته می‌شود رسمی است. روایت‌هایی ایدئولوژیک و هدفمندانه، که هدفی غیر از هدف تاریخی را دنبال می‌کند، که اخیرا‍‌ً‌ در برخی موارد آشکارا زیر سوال رفته‌اند، مردم ما به اندازه کافی روایت‌های رسمی را که از صداوسیما و رسانه‌های رسمی منتشر می‌شود، می‌بینند، و می‌خوانند. همین روایت‌های رسمی وارد کتاب‌های درسی می‌شود. بنابراین همان رویگردانی که نسبت به صداوسیما وجود دارد، همان رویگردانی از این دست کتاب‌ها هم وجود دارد.

بدون مسئولیت سردبیر

بسیاری از گروه‌ها و افراد پس از انقلاب،‌ ناگهان از صفحه تاریخ حذف شده‌اند. به‌طور مثال حزب توده ناگهان ناپدید می‌شود. در تاریخ‌نگاری پس از انقلاب چه بر سر این حزب یا دیگر احزاب و گروه‌ها آمده است؟

کاظمی: عقب نشستن جریان‌هایی مثل حزب توده از عرصه سیاسی است، نه از صفحه تاریخ. بخشی از این عقب‌نشینی ناشی از اتفاقاتی است که سر کمونیسم در دنیا آمد، اما بخشی دیگر به‌دلیل ماهیت انقلابی حاکمیت ایران است. باید بدانیم حزب توده در بزنگاه‌های تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و انقلاب اسلامی با مردم و همان توده‌ای که لوگویش را یدک می‌کشد صادقانه برخورد نکرده است. حزب توده یکی از ایدئولوژیک‌ترین حزب‌ها بود، بنابراین نمی‌توانست در کنار یک حکومت یا قدرتی که آن هم یکی از ایدئولوژیک‌ترین سیستم‌های حکومتی دنیا را دارد، قرار بگیرد. سیستمی که صاحب قدرت بیشتری است، دیگری را کیش و مات می‌کند.

نیز باید بدانیم که کنار رفتن از عرصه سیاسی به معنای واگذاری میدان تاریخی نیست. جریان‌های چپ مارکسیستی گرچه از عرصه سیاست حذف شدند، اما به‌دنبال جایگاه و سهمی در تاریخ هستند. سال‌هاست به‌شکل کلونی‌هایی در خارج از کشور در حال نوشتن تاریخ و تاریخ شفاهی هستند. کارهای پرویز اکتشافی و حمید شوکت از این دسته‌اند. آنان در حال نوشتن تاریخ شفاهی حزب توده، کنفدراسیون، و... هستند، می‌خواهند در تاریخ جای خود را حفظ کنند، شاید روزی دوباره به عرصه سیاست و قدرت بازگردند. چنانکه شاهد احیای نئومارکسیست‌ها و حرکت‌های سوسیالیستی مانند جلیقه زردها در فرانسه هستیم. آنان امید به رفت و برگشت‌های رخدادها دارند. آن‌ها ایدئولوژی خود را در عرصه تاریخ برای روز مبادا حفظ می‌کنند.

در این میان بحث مجاهدین خلق ویژه است، چرا که دوره‌های تحول و تنزیل زیادی داشتند. مجاهدین خلق در سال ۴۲ هنوز در حد ایده است، و در خانه‌ای در بلوار الیزابت (کشاورز) جمع محفلی دارد. اعضای آن حنیف‌نژاد، بدیع‌زادگان و سعید محسن، دانشجویان متدین و نماز شب‌خوانی هستند که در میان‌شان یک فکر التقاطی چپ (نیک‌بین رودسری) نفوذ دارد، اما ره به جایی نمی‌برد. این جمع محفلی، رسماً‌ در سال ۴۴ شروع به فعالیت مبارزاتی می‌کند و به جذب اعضا می‌پردازد، جالب که هنوز نامی برای خود انتخاب نکرده‌اند. بنا ندارم تاریخ این سازمان را بگویم. اما باید بدانیم مجاهدین سال‌های ۴۴، ۵۴ (سال تغییر ایدئولوژی)، ۵۷، ۶۰، ۶۴ و ... تفاوت‌هایی با هم دارند، با یک حکم کلی نمی‌توان درباره آن‌ها سخن گفت. بایستی حساب بنیان‌گذاران مسلمان را از حساب مارکسیست‌شدگان و از حساب جنایت‌کاران روسیاه سال‌های پس از پیروزی انقلاب جدا کرد. راه آن جوانان پرشور مسلمان دهه ۴۰ با راه تروریست‌های امروزی مرتبط با کلوپ‌های صهیونیستی و سعودی متفاوت است.

به هیچ وجه نمی‌توان فکر و نگاه مجاهدینی مثل سعید محسن، حنیف‌نژاد یا بدیع‌زادگان را با محمدتقی شهرام، وحید افراخته و بهرام آرام یکی دانست. مگر می‌شود کارنامه مبارزاتی بنیان‌گذاران را در کنار کارنامه خونین مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو (رجوی) و مهدی ابریشم‌چی گذارد؟! باید بگویم که انحراف فقط در سازمان مجاهدین نبود و برای بسیاری از گروه‌ها و سازمان‌ها اتفاق افتاد و انشعاباتی شکل گرفت. ما امروز خیلی راحت درباره مارکسیست حرف می‌زنیم اما نمی‌دانیم که در برهه‌ و زمانه‌ای به‌دنبال این مکتب رفتن در دنیا مد بود و تشبث به آن تشخص می‌آورد!‌

مگر می‌شود انقلابی به این عظمت تک و تنها و با یک خط مشی و ایدئولوژی به پیروزی برسد. بالاخره هر چقدر از گروه‌ها و سازمان‌ها حرف بزنیم نشان می‌دهد این ملت با نگاه‌های مخالف در برهه‌ای همدلی و وحدت داشتند. در یک اتفاقی مثل ۱۷ شهریور همه گروه‌ها حتی حزب توده در محکومیت آن بیانیه می‌دهند. نظام ما اگر بزرگی دارد و دارای اعتبار و ارزش است چرا باید از این خرده گروه‌ها بترسد،‌ آن‌ها بگویند ما هم می‌گوییم و بعد مردم که داور اصلی هستند قضاوت می‌کنند. مگر ما ادعا نمی‌کنیم حق با ماست، پس از چه می‌هراسید، بگذارید مردم که منصف‌ترین هستند، خود بین حق و باطل تمیز قائل ‌شوند.

این میزگرد به درخواست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به‌مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب، بهمن ۹۷ در این خبرگزاری برگزار شد که متاسفانه به‌دلایل نامعلومی منتشر نشد.