زنان بهعنوان نیمی از جمعیت ایران، همراه با مردان در پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ حضور داشتند اما نقش آنها بیشتر در عکسها و فیلمهای بازمانده از آن دوران بازنمایی میشود و کمتر کتابی درباره این حضور بهصورت مستقل صحبت کرده است. اگر چه جامعه ایران بیشتر در شهرهای بزرگ این حضور را تاب آورد با این حال، پس از پیروزی انقلاب و با آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق این حضور شکل دیگری به خود گرفت و از خیابانهای شهرها به حضور در جبههها تغییر ماهیت داد. زنان چند سال پس از آغاز جنگ از خط مقدم به پشت جبههها فرستاده شدند و تصویری که از آنها داریم شکل دیگری به خود گرفته است؛ زنانی که مشغول تدارکات و پشتیبانی برای جبههها هستند.
در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷، زنان در بخشها و فعالیتهای مختلف بهصورت جدی مشارکت دارند با این حال این سوال مطرح است که کدامین کتابها حضور زنان در روزهای پر التهاب انقلاب و پس از آن را به تصویر کشیدهاند. به همین منظور گفتوگویی با الهام ملکزاده، پژوهشگر تاریخ و زنان و عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم تاریخی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی انجام دادهیم که در ادامه میخوانید:
در ۴۰ سالگی انقلاب، حضور زنان در تاریخنگاری انقلاب به چه صورت بوده است؟ آیا میتوان درباره حضور زنان در این حرکت جایگاه ویژهای در نظر گرفت؟
طرح بحث این موضوع بسیار اهمیت دارد و شاید سرآغازی برای پژوهش باشد اما اگر بهدنبال گردآوری اطلاعاتی تازه در این حوزهها باشیم، مطلبی بهدست نمیآوریم. در دوران انقلاب، امام خمینی(ره) بارها درباره نقش زنان در انقلاب و لزوم حضور آنان تاییدهایی دادند که باعث قوت قلب میشود، به خصوص برای خانوادههایی که سنتی بودند و نمیخواستند زنان و دخترانشان در عرصه اجتماعی نقش و حضور داشته باشند. روایتهای مختلفی داریم که در روزهای دهه فجر به کرات به حضور زنان اشاره شده و نقش آنها غیرقابل انکار است. تصاویر و روایتهای مستندی در حوزههای مختلف رسانهای مورد تایید است که زنان با هر طیف فکری، مرامی، مذهبی و قومی پابهپای مردان، با هر سن و سالی از دختران کم سن و سال تا دانشجو و زنان میانسال در وقایع حضور داشتند.
از سمبلهای این مشارکت چند نماد مهم داریم، از مقاومتها، فردی مانند اعظم طالقانی را میتوان نام برد و درباره حضوری در حد مبارزه مسلحانه به شخصی مانند مرضیه حدیدچی (دباغ) برمیخوریم که با ترک زندگی روزمره یک زن خانهدار برای رسیدن به یک آرمان و هدف انقلابی پای هدف و ایدئولوژی خودش میایستد و نقشآفرینی میکند که در انقلاب حضور او ارج گذاشته شده است.
پس چطور با وجود زنانی چون اعظم طالقانی و مرضیه حدیدچی، کمتر به نامهای دیگر یا تاثیر زنان در دوران انقلاب برمیخوریم؟
خلأیی در این زمینه وجود دارد که ردپایی از زنان در تاریخنگاری پس از انقلاب نیست؛ در واقع تقریبا رد پایی از هیچ یک از اقشار حاضر در انقلاب، وجود ندارد، چرا که پس از انقلاب، کشور دستخوش مسائلی میشود که از ریل اصلی خود خارج میشود و آن بروز جنگ بین ایران و عراق است. در کشوری که پس از انقلاب با دوران ثبات مواجه نیست، تحریم بینالمللی و جنگی تحمیلی چندجانبه باعث تحتالشعاع قرار گرفتن سیاستهای داخلی و خارجی آن معطوف به حفظ مرزهاست، مورخی نیست که تاریخ بنویسد که بگوییم زنان را نادیده گرفته باشد.
زنان در دوران جنگ هم نقشآفرینی میکنند و حضور دارند. اگر بخواهید حیات زنان پس از انقلاب را در نظر بگیرید، ۸ سال از آن باید در دوران جنگ در نظر گرفته شود، چون جنگ در بستر دوران انقلابی ایران شکل گرفته است. پس از این ۸ سال و از سال ۷۰ به بعد که دوران سازندگی نام گرفته، فعالیتهای پراکندهای انجام شده است و به این شکل نیست که زنان حضور ندارند اما تداوم این حضور مربوط به زنانی است که وابسته به طبقات بالا و سیاستمدار جامعه هستند و در حوزههایی مانند آموزش، اشتغال و بخشهای مختلف حضور دارند. در این دوران حضور زنان با اعلام این که بیشترین تعداد قبولشدگان در کنکور زنان هستند نشاندهنده نسلی است که در این دوره به دنیا آمده و رشد کردهاند و حضورشان را نشان میدهند؛ هر چند این امر هم ناشی از تبعات جنگ است که باعث از بین رفتن نفوس شده و پس از جنگ توازن جنسی به هم ریخته است.
در فرایند طبیعی حیات که در ایران جاری است زنان حضور دارند اما ثبت و ضبط این حضور به دستگاههایی برمیگردد که کار آنها تدوین تاریخ است. تدوین تاریخ را یا دستگاهها یا مراکز پژوهشی برعهده دارند یا مورخان. این مورخان یا زنانی هستند که قلم میزنند یا مردان. دادههای لازم برای نگارش تاریخ زنان در انقلاب و پس از آن وجود ندارد و جنس تاریخ انقلاب از نظر تاریخنگاری کلاسیک از جنس تاریخ نیست چون سوژه زنده است و نقطه مقابل سوژه هم زنده است و به همان اندازه اطلاعات آماده و کامل نیست. ممکن است مطلبی را براساس سندی منتشر کنیم که ۱۰ نفر آن را رد کنند یا سندهایی پیدا شود که آن را باطل کنند، پس این تاریخنگاری نیست.
نقل روایت روز، در بهترین شرایط با توجه به فضایی که بهعنوان تاریخ شفاهی یا تاریخ روایی وجود دارد از جنس کار مورخ و تاریخنگار نیست. کسی که تاریخ شفاهی کار میکند، با داشتن دانش تاریخی روایت بهروز و اکنون را ارائه میکند اما فقط روایت ارائه میدهد. اینکه در قالب خاطره، بیوگرافی و مصاحبه چقدر متن تولید شده یک بحث است و اینکه انتظار داشته باشید که من بهعنوان تاریخنگار، این تاریخ را بنویسم باید بگویم من و بسیاری از همکارانم این کار را نمیکنیم چرا که کار ما از جنس کار اکنونی نیست. یک جامعهشناس میتواند این کار را بکند، اگر کاری درباره وضعیت زنان انجام شده از جنس پژوهشهای جامعهشناختی یا جمعیتشناختی و علوم سیاسی است که فرضیهای میدهد و در یک فرایند فرض را مورد آزمون قرار میدهد که تایید یا رد میشود.
تاریخنگاری به مفهوم تاریخ واقعی که مد نظر مورخان است، مانند دوران سلجوقی یا قاجار امکانپذیر نیست بلکه باید توجه معطوف به گزارشها و مصاحبه ها، خاطرات و بیوگرافیها باشد یا روزنوشتها. در سیستمهای آرشیوی مستنداتی هست که آزاد نشده است. بنابراین استاندارد نیست که بگوییم چرا تاریخ زنان نوشته نشده یا چرا آنان حضور ندارند. میتوانیم بگوییم چرا روایت حضور زنان ثبت و ضبط نشده است اما الزاما از جنس تاریخ نیست.
درباره تاریخنگاران زن وضعیت چطور است؟ آیا آنها متنهایی درباره حضور زنان در انقلاب و پس از آن تولید کردهاند؟
اینکه تاریخنگاران زن چه کسانی بودند که در این ایام نوشتند، شامل تمام افرادی که در رشته تاریخ هستند، زنانی که درباره دورههای مختلف تاریخی نوشتهاند. زنان تاریخنگاری داریم که کسی درباره آنها، روششناسی، مشرب علمی و قلم و آثارشان بررسی نکرده، بهجز دکتر منصوره اتحادیه که یک پایاننامه ارشد درباره او نوشته شده که جنس کار اتحادیه از مربوط به مطالعات قاجار و اسناد خانوادگی است. یا در زمینه دوره صفویه زنان تاریخنگاری داریم که با تنوع موضوعات کار کردهاند، همینطور دوران پهلوی، باستان، مغول و ... مثلا دکتر شیرین بیانی.
اما تاریخ انقلاب حوزه تخصصی هیچ کدام نبوده است. در دانشگاه و در رشته تاریخ، چیزی به عنوان تاریخ انقلاب نداریم و فقط درس دو واحدی «گزیده انقلاب اسلامی و ریشههای آن» کتابی از عباسعلی عمید زنجانی است که از زمان پیامبر تا انقلاب ۵۷، فلسفه انقلاب را مرور میکند و درس عمومی تمامی رشتههاست.
پژوهشکدهها یا دانشگاههایی که به تاریخ انقلاب اسلامی اختصاص دارند سه مورد هستند که جنس کارشان از رشته تاریخ نیست و متمرکز بر تاریخ انقلاب اسلامی است و بازه زمانیشان از ۱۵ خرداد ۴۲ شروع میشود و بر موضوعهایی چون انقلاب، اندیشههای امام و ... تمرکز دارند. در چارت آموزش عالی رشته تاریخ چنین عنوانی نیست که بخواهد زیرعنوانی به نام زنان در انقلاب داشته باشد که دانشجو حداقل سرکلاس گوشش با نقش زنان در انقلاب آشنا شود. بین تاریخ و بین مورخان نباید تاریخ انقلاب را جستوجو کنیم.
در تاریخنگاریهای پس از انقلاب کمتر اثری از زنان، انجمنها و گروههای زنانه که در دورههای مختلف از مشروطه تا پهلوی فعال هستند، دیده میشود، علت آن چیست؟
از پیش از مشروطه زنان در ماجرای تنباکو حضور داشتند یا موردی که طلاهای خود را میفروشند اما در مشروطه به آنها هیچ حقی داده نمیشود. با این حال آنان شروع به ایجاد انجمنهای پنهان و آشکار میکنند، اما ساختار غلط است همانطور که مردان هم ساختار غلطی در ایجاد انجمنها دارند که هنوز هم ادامه دارد. این انجمنها براساس رفتارهای احساسی و حول یک فرد شکل میگرفتند. مرامنامه و هدف نداشتند و افراد دور یک فرد کاریزماتیک جمع میشدند که اگر آن فرد نمیبود این انجمنها هم از هم میپاشید.
اما عملکرد زنان در دورههای مختلف ارتباطی با هم ندارد. به دلایل مختلف این انجمنها پایدار نبودند که برای آرمانی ادامه مسیر بدهند. انفصال در تداوم آنها به ساختارشان مرتبط است نه انقلاب. حیات این انجمنها به دوره رضاشاه هم کشیده نمیشود و در مدت حدود ۲۰ سال از هم میپاشند که در کتاب «انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطه» ژانت آفاری میتوانید درباره آنها بخوانید.
افرادی که سابقه حضور در این انجمنها را داشتند، در دوره رضاشاه فرصت پیدا کردند که از شرایط استفاده کنند. اما این زنان هم به طبقات بالای جامعه وابستگی داشتند یعنی پدران، همسران و برادران آنها با سیاست مرتبط بودند یا خانوادههای سیاسی داشتند. در دوره رضاشاه آنها چه از لحاظ ظاهری و چه از نظر افکاری وارد عرصه عمومی میشوند که محترم اسکندری از این زنان است؛ با این حال، محترم اسکندری در سن کم میمیرد و انجمن هم از بین میرود. یا مورد «کانون بانوان» که دستوری و فرمایشی است و زنان زیادی در شهرهای مختلف در آن حضور دارند اما با برداشته شدن اجبار حکومتی، از بین میروند.
زنان در این فرایند حضور نیمبند دارند اما مانند مردان کمکم مشق سیاست کردند. مهرانگیز دولتشاهی، مریم فیروز و مهرانگیز منوچهریان از زنانی خودساخته بهشمار میآیند که آگاهانه و نه الزاما به واسطه حضور پدر، برادر یا همسر خود فعالیت میکردند. زنان در برنامههایی مانند انقلاب سفید و در مجلس شورای ملی بیستم و بیستویکم حضور داشتند و با تصویب قانون حمایت از خانواده تا زمان انقلاب به فعالیت پرداختند.
چه عاملی باعث شده تا حضور زنان از رویدادهای منتهی به انقلاب اسلامی در کتابها کمرنگ باشد؟
از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ زنان از طیفهای مختلف اعتراضی بهخصوص با زمینه مذهبی در تمام اعتراضها حضور دارند و در گروههای مختلف از چریکهای خلق، مجاهدین، پیکار و حتی تودهایها و مذهبیها شرکت داشتند و کسی هم فعالیت آنان نیست اما اگر نگارش نشده یا بهصورت پراکنده نوشته شده به این دلیل است که روایتگر تاریخ انقلاب به مفهوم واقعی نداریم و گروهی که در اینباره مینویسند در حوزه تاریخ شفاهی هستند.
اما این خلأ که کمتر درباره حضور زنان در انقلاب نوشته شده به این دلیل است که نه زنان در این زمینه کار کردهاند و نه مردان به سبب نگاه مردانه و کلاسیک حضور آنها را مکتوب کردهاند. رویکرد تاریخی به نوعی کلیشه جنسیتی است که انقلاب را از جنس مردانه میدانند و نهایتا حضور زنان در تظاهرات بوده است، اگر چه زنانی بودهاند که مبارزه کردهاند زندان رفته یا شکنجه شدهاند.
در پروژههای تاریخ کمترین سهم برای زنان در نظر گرفته شده است، از سوی دیگر زنان هم کاری در این حوزه نکردهاند، یعنی یا باید زنان درباره این حضور بنویسند یا کسی که زنان را دیده است، اما مردانی که تاریخ نوشتهاند خودشان را با همان نگاه مردانه ثبت و ضبط کردهاند. باید از زنان دستاندرکار انقلاب پرسید که چرا از خودشان خاطراتی باقی نگذاشتهاند و فعالیتهایشان را ننوشتهاند.
زنان در دوران انقلاب بهعنوان همراه و پابهپای مردان در اعتراضها دیده میشوند اما پس از انقلاب این اعتراضها که گاه مشخصا زنانه بودهاند کمتر مکتوب شده است. دلیل آن را چه میدانید؟
من فکر میکنم تمام این موارد به دلیل جنگ است. حتی اعتراضهایی که پس از انقلاب از سوی زنان شکل میگیرد بهدلیل مسائل مربوط به جنگ به حاشیه رانده میشود. اتفاقات با برنامهریزی انجام نشده و مطالبات زنان نیز تعیین تکلیف نشده بود. این مطالبات مشمول مرور زمان شد که با تغییر نسل و خلأیی که در عدم پاسخ به این مطالبات شکل گرفت، باعث شد که پیوند ارگانیکی بین نسل کنونی و زنان آن دوره وجود نداشته باشد.
مستندهایی از اعتراضات زنان وجود دارد که در حد فیلم یا شفاهی است. نگفتن از این جنس اعتراضها در تمام کشورهای دنیا معمول است. در کدام سیستم در کتابهای درسی یا رسمی از اعتراضها نوشتهاند؟ در کشورهای دیگر مثل فرانسه، ترکیه یا آمریکا هم همین وضعیت است. اما اینکه ما امروز درباره این اعتراضها میدانیم به این دلیل است که در جایی منتشر شدهاند تا امروز بهدست ما رسیدهاند. در نتیجه نمیتوان گفت این اعتراضها برای مطالبات زنان دیده نشده است حتی اگر در تاریخنگاری رسمی ما دیده نشده باشند.