سنگی بر گور اصفهان

سنگی بر گور اصفهان

۰۲ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۲ مارس ۲۰۱۵
اجتماعی

اصفهان که روزگاری سنگفرش‌های چهارباغش محل گذر کالسکه‌های صفوی بود، این روز‌ها تونل متروی شهری‌اش همچون اژدهایی، گذشته این شهر را در خود می‌بلعد. جایی که مردمانش داعیه‌دار فرهنگ ایران زمین‌اند، چشم بر ویرانی‌هایی بسته‌اند که بخشی از آن حاصل اصلاحات شهرداری برای گسترش شهر است.متروی اصفهان، گرچه برای عده‌ای خبر از پیشرفت در حوزه حمل‌ونقل این شهر داد اما بلایی بود که به جان آثار تاریخی و میراث باستانی اصفهان افتاد. با این‌که بر اساس کنوانسیون‌های یونسکو، در شهرهایی چون اصفهان یا رم ایتالیا، ساخت و ساز حریم مشخصی دارد، هیچ مجرای قانونی برای مقابله با فعالیت‌های عمرانی آسیب‌زننده با بافت تاریخی این شهر نیست.

این در حالی است که مسئولان هر بار در پاسخ به خبرنگاران از مجوزهای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و استفاده از تخصص باستان‌شناسان برای جلوگیری از تخریب آثار ارزشمند تاریخی می‌گویند، اما بسیاری از فعالان حوزه میراث اعتقاد دارند به طور عملی این فعالیت‌ها، هیچ ضمانت اجرایی نداشته‌اند.

مشکلاتی که برای بخش شمال ـ جنوب متروی اصفهان در برخورد با بستر زاینده‌رود پیش آمد، فروریختن بخشی از ضلع جنوبی سی‌وسه‌پل که در محدوده ایستگاه هتل پل بود، تخریب بخش بزرگی از آثار باستانی کشف شده و بستر خیابان تاریخی چهارباغ در حفاری‌های مترو، تنها بخش کوچکی از این ویرانی‌ها به بهانه ساخت‌وسازهای جدید است؛ با این‌حال دیگر آثار تاریخی اصفهان زیر جنجال‌های گاه‌وبی‌گاه ساخت متروی این شهر خاک می‌خورند و سیاه می‌شوند.

مجموعه تخته فولاد اصفهان، گوشه‌ای از این تخریب‌های بی‌پایان است. در حالی که شهر بزرگی چون اصفهان، نیازمند مصلی بزرگی است و اراضی مناسبی نیز برای ساخت و کاربری مصلی وجود دارد، بخش زیادی از کتیبه ها، بناها و سنگ آرامگاه‌های تخته فولاد برای ساخت مصلی ویران شد و تنها بخش کوچکی از سنگ‌ها ـ با جابه‌جایی ـ به انبارها یا جایی در مجموعه منتقل شد.

بیشتر سنگ آرامگاه‌های موجود مجموعه تخته فولاد به دوران ابتدای قرن دهم هجری قمری تا دوره معاصر برمی‌گردد. ارزش این مجموعه آرامگاهی به اندازه‌ای است که بسیاری از گردشگران خارجی لازم می دانند که این مجموعه را ببینند و نیز جهانگردان پیشین در سفرنامه‌های خود به آن اشاره‌هایی کرده‌اند.

تکیه‌های مختلف این مجموعه نیز از آسیب‌ها در امان نمانده‌اند؛ به طور مثال تکیه میرفندرسکی با پیشینه‌ای مربوط به دوران صفوی (قرن ۱۱ هجری‌قمری) گنجینه ای ارزشمند از معماری، آثار دکوراتیو، حجاری، خوشنویسی، هنرهای تزیینی و نیز آرامگاه بسیاری از دانشمندان، نامداران و هنروران تاریخ است؛ از میرفندرسکی دانشمند و درویش عبدالمجید طالقانی خوشنویس گرفته تا آرامگاه سران بختیاری که تاریخ مشروطه را رقم زدند و فاتح تهران لقب گرفتند، نامدارانی که تصویرشان در کاخ صاحبقرانیه نیاوران بر دیوارها نقش بسته، اما سنگ آرامگاه‌هایشان ـ که جدا از تعلق داشتن به صاحبانشان، از شاهکارهای سنگتراشی در ایران زمین به‌شمار می‌آیند ـ  با بی‌مهری و ناملایمی دست به گریبانند.

اما کاش می‌شد ماجرا را در همین‌جا ختم کرد و گفت خاکی که بر سر و رویشان نشسته، با آبی شسته خواهد شد؛ اما دیوارنوشته‌های منحوسی که افرادی مجهول و مجعول با امضاهایی مربوط به بختیاری‌ها بر تمامی دیوارها نشانده‌اند، قبح ماجرا را بیشتر می‌کند.

تکیه میرفندرسکی که مربوط به آرامگاه‌هایی از دوره‌های صفوی، قاجار و پهلوی بوده و ثبت شده در آثار ملی ایران نیز هست، بیش از پیش، زخم قلم‌های بازدیدکننده ها را می‌خورد. سوال این است که چه کسی این دیوار نوشته‌ها را می‌نویسد و چرا وارثان این فرهنگ، خبر از ارزش آن‌ها ندارند؟

مهدی تمیزی، پژوهشگر هنرهای تجسمی که سال هاست روی نگاره‌های سنگ آرامگاه‌های ایران تحقیق می‌کند، می‌گوید: «مهمتر از آنکه متهمان چنین رفتارهای ناشایستی را پیدا کنیم، تأمل بر جهلی است که جامعه را فراگرفته است».

او می‌گوید: «تکیه میرفندرسکی به طور مشخص، از ارزشمندترین تکیه‌های مجموعه آرامگاهی تخت فولاد است. آرامگاه میرفندرسکی و اتاق ویژه وی که آراسته به خط میرعماد است، در این تکیه جای دارد. آرامگاه دردانه خوشنویسی، درویش عبدالمجید طالقانی نیز در ورودی این تکیه است. همچنین جدا از معماری تکیه، درخت کهنسال آن و آرامگاه‌های متعدد نامداران علم و هنر، آرامگاه و سنگ آرامگاه های بسیار نفیس سران مشروطه نیز در تکیه میر است و هنر نشسته بر این سنگ ها، پس از سنگ آرامگاه نفیس ناصرالدین‌شاه قاجار که در کاخ گلستان نگهداری می‌شود از ارزشمندترین آثار سنگتراشی ایران بر سنگ آرامگاه به شمار می آید.»

به گفته تمیزی، «تکیه میرفندرسکی نیز به خوبی نگهداری نمی‌شود اما با این حال وضع بهتری به نسبت دیگر تکیه ها دارد. از یک سو به دلیل توجه برخی از مردم اصفهان که از سر آگاهی به مومنان، نامداران و هنرمندان خفته در این تکیه، به این محل رفت‌وآمد دارند و از سوی دیگر توجه مدیران شهرداری و تا حدودی میراث فرهنگی، که البته بیشتر ظاهری بوده و برای رفع تکلیف است.

متاسفانه مدیریت مجموعه، همچنین نگاهی که از مدیران بالاتر بر این نگین آرامگاهی در جهان است، بیش از هر چیز، غیرفرهنگی و البته سیاسی است. برای مدیرانی که اداره تخت فولاد را در دست دارند، توجه به معماری، هنر، فرهنگ، علم رجال و داشتن سواد حداقلی از این موارد، نوعی مصادیق دست و پاگیر در امر مدیریت است.

این عدم دلسوزی و بی-دغدغه بودن نسبت به این مهم، در کنار فعالیت های عمرانی، باعث تخریب های بسیاری از آثار معماری و نیز سنگ‌آرامگاه ها شده است.

وضعیت نامساعد دیوارها و سقف ها چه از لحاظ دیوارنویسی و چه از لحاظ مصادیق طبیعی و جوی، جابه‌جا کردن سنگ های تاریخی و زیبای بزرگان با سنگ های پلاک‌گونه و زشت ساختار که گاه امضای «شهرداری اصفهان» در آن بزرگتر از نام متوفی است، همچنین مرمت های ناشیانه و بساز و بفروشی، عامل های اصلی تخریب در مجموعه تخت فولاد اصفهان به شمار می‌آید.»

نویسنده کتاب «در سایه سرو» بیان کرد: «چند سال پیش، برخی گروه‌های تندرو در اصفهان با این دلیل که یکی از افراد مدفون در تکیه بختیاری ها، در فرمان اعدام شیخ فضل‌الله نوری دخالت داشته، قصد تخریب سنگ‌های تکیه میر را داشتند. سوای این مساله که تخریب آرامگاه کسی، نه از منظر دینی و نه از منظر اخلاقی شایسته نیست، آیا تخریب هنر نفیس سنگ‌تراشانی که اسناد تاریخی، فرهنگی و هنری ایران زمین را ساخته اند، درست است؟ آیا نابود کردن بخشی از هویت هنری ایران‌زمین کار صحیحی است؟ آیا کسانی که پیشینیان خود را درهم می کوبند، جزو جاهلان نیستند؟»

تمیزی از پایان روزگار سنگ‌تراشان سنتی سنگ آرامگاه در اصفهان اظهار تاسف می‌کند و می‌افزاید: «در حد توان، نام نشان سنگتراشان این «هنر فراموش شده» را در بخشی از کتاب «در سایه سرو» آورده ام. استاد اصغر عمرانی که پس از یک بیماری شدید، سال پیش درگذشت و اکنون تنها، استاد سورن میناسیان، همچنان در اصفهان مشغول به کار است.»

ناصر نوروززاده چگینی، باستان‌شناس، در مقدمه کتاب «در سایه سرو»، سنگ قبرها را اسناد دست اولی می‌داند که ما را با گذشته یک شهر آشنا می‌کند و می‌نویسد: «سنگ قبرها، اسناد مستقل از آدمیانی است که می‌دانستند از خاک برآمده و بر خاک می‌شوند و این روند برآمدن و برافتادن همچنان در آینده استمرار می‌یابد و اما از آن‌جایی که نسل‌های رفته به سرعت فراموش می‌شوند، اسناد آن‌ها نیز در انزوای شهرهای خاموش‌شان ـ گورستان‌هاـ از یاد می‌روند و زندگان در شهرها و روستاهایشان، یاد نیاکان را چون شناسنامه‌هایشان باطل می‌کنند و در سراشیبی نسیان رها می‌سازند. مکان به خاک سپردن آن‌ها بارها و بارها زیر و رو و به انهدام آن‌ها حریصانه اقدام می‌شود و سنگ قبرها که زبان گویای این وادی خاموشان است نیز به سرعت تخریب می‌شوند.»

و اما... هر آدمی سنگی است بر گور پدرش...